خانه ی پدری

ونه ي بابا....
همون جايي كه كليدش رو هيچكس نمي تونه ازت بگيره.همون جايي كه چه ساعت ٣صبح بياي چه ساعت٣عصر از امدنت خوشحال ميشوند
درش٢٤ساعت شبانه روز براي تو باز است...همون جايي كه وقتي ميگويند. دلتنگ اند،واقعا دلتنگ اند....همون جايي كه حتي اگر هوس كمياب ترين خوراكي ها را هم كني برات مي اورند....
همون جايي كه همه دعوايت ميكنن و غر ميزنن تا غذايت را تا اخر بخوري
همون جايي كه گل و گياه هايش به طور عجيبي رشد ميكنند... انجا قند هايش شيرين تر است...نمك هايش شور تر است ...پرتغال هايش مزه ي پرتغال ميدهند...غذاهايش خوشمزه تر است....انجا كوفته ها و كتلت ها وا نميروند...
حتي عدس پلو با ان قيافه مسخره اش مزه ي بهشت ميدهد .....انجا بالشت هل نرم ترند ...پتوها گرم ترند.... انجا خواب به عمق جان ادم مي چسبد...انجا پر از امنيت و ارامش است...انجا بابا و مامان دارد ....
خدايا خودت حفظشون كن

سیاست های زنانه   همسرم  را چطور آرام کنم؟


سیاست_های_زنانه

#همسرم_را_چطور_آرام_کنم؟

زن ها باید به این موضوع توجه کنند و بدانند در مواقعی که مرد حرفی درباره مطلبی نمی زند به این معنی است که هنوز پاسخ آن را پیدا نکرده
ولی درباره اش مشغول فکر است و منظورش اصلا بی اهمیتی و کمی علاقه به زن نیست

ولی آقایان باید بدانندکه همین سکوت و حرف نزدنشان به تنهایی برای زن ایجاد نا امنی کرده و زن در تخیلات خود عواقب بدی را پیش بینی می کند

زنان باید بدانند که هر وقت مردی کم حرف و به لاک خود فرو می رود زیر فشار روحی است و مساله ای دارد بادر خود فرو رفتن دنبال راه حل است
هرگز در این حالت به درون لاک ذهنی مرد سرک نکشد و سکوت او را بر هم نزند.

زن نباید با آن روشی که خودش آرام می شود در صدد آرامش مرد برآید
مرد هم همینطور
این اشتباه بزرگی است

مرد سکوت می خواهد پس سکوت را به او هدیه دهید

:woman:زن دلجویی،توجه و صحبت کردن می خواهد .پس کنارش باشید و توجه را به او هدیه دهید

زن و مرد باید بدانند با روش های متفاوتی از یکدیگر دلجویی کرده و از هم حمایت و پشتیبانی کنند.

مواردی که زيبايی جنین را کاهش میدهد


مواردی که زيبايی جنین را کاهش میدهد

تند غذا خوردن "موجب ايجاد لك هاي صورت در مادر و فرزند"
غذا هاي مونده رنگ بچه را تيره مي كند
فلفل
ادويه هاي تند مانند خردل ،دارچين ،نعناع به صورت زياد
خيارشور
سوسيس و كالباس
انواع سس ها
نوشابه
كنسرو ها
چای و قهوه
سركه
مصرف زياد گوجه فرنگي "سبب ناقص الخلقه شدن ميشود"
مصرف زياد سيب زميني "سبب پيدايش "اسپينا بيفيدا " ميشود"
مصرف زياد نمك "بخصوص در سه ماه آخر"
مصرف زياد شيريني هاي خامه دار
مصرف زياد حبوبات "بچه را كودن مي كند"
مصرف زياد ويتامين A وK مضر است
زعفران
جعفري
غوره
آبغوره
مارچوبه
انسيون
زيره
دارچين


:diamond_shape_with_a_dot_inside:مواردی که زيبايی جنین را کاهش میدهد

:small_blue_diamond:تند غذا خوردن "موجب ايجاد لك هاي صورت در مادر و فرزند"
:small_blue_diamond:غذا هاي مونده رنگ بچه را تيره مي كند
:small_blue_diamond:فلفل
:small_blue_diamond:ادويه هاي تند مانند خردل ،دارچين ،نعناع به صورت زياد
:small_blue_diamond:خيارشور
:small_blue_diamond:سوسيس و كالباس
:small_blue_diamond:انواع سس ها
:small_blue_diamond:نوشابه
:small_blue_diamond:كنسرو ها
:small_blue_diamond:چای و قهوه
:small_blue_diamond:سركه
:small_blue_diamond:مصرف زياد گوجه فرنگي "سبب ناقص الخلقه شدن ميشود"
:small_blue_diamond:مصرف زياد سيب زميني "سبب پيدايش "اسپينا بيفيدا " ميشود"
:small_blue_diamond:مصرف زياد نمك "بخصوص در سه ماه آخر"
:small_blue_diamond:مصرف زياد شيريني هاي خامه دار
:small_blue_diamond:مصرف زياد حبوبات "بچه را كودن مي كند "
:small_blue_diamond:مصرف زياد ويتامين A وK مضر است
:small_blue_diamond:زعفران
:small_blue_diamond:جعفري
:small_blue_diamond:غوره
:small_blue_diamond:آبغوره
:small_blue_diamond:مارچوبه
:small_blue_diamond:انسيون
:small_blue_diamond:زيره
:small_blue_diamond:دارچين

ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﮐﺮﺩﻥ بچه ﭼﯿﺴﺖ ؟

تربیت فرزند

تربیت فرزند  ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﯿﺴﺖ ؟ ﮔﻔﺖ : ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﻦ ! پرسیدم ﭼﮕﻮﻧﻪ؟ ﮔﻔﺖ : ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﯼ ﺣﺎﻟﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺳﺮﺍﻍ ﮐﯿﻒ ﻭ ﻧﻤﺮﺍﺕ ﺍﻭ ﻧﻤﯿﺮﻭﯼ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻧﻮﻉ ﻏﺬﺍ ﻧﻈﺮﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ  ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﻧﻈﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺟﻮﯾﺎ ﻣﯿﺸﻮﯼ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﺕ ﺩﻋﻮﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﻮ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ .

گفتم:ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﯿﺴﺖ ؟
ﮔﻔﺖ : ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﻦ !
پرسیدم ﭼﮕﻮﻧﻪ؟
ﮔﻔﺖ : ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﯼ
ﺣﺎﻟﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺳﺮﺍﻍ ﮐﯿﻒ ﻭ ﻧﻤﺮﺍﺕ ﺍﻭ ﻧﻤﯿﺮﻭﯼ
ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻧﻮﻉ ﻏﺬﺍ ﻧﻈﺮﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ
ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻣﯿﮑﻨﯽ
ﻧﻈﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺟﻮﯾﺎ ﻣﯿﺸﻮﯼ
ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﺕ ﺩﻋﻮﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ
ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﻮ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ .

اگر روابط ما آن طور كه مي خواهيم نيست،چه کنیم؟

اگر روابط شما آن طور كه مي خواهيد نيست، مطمئن باشيد كسي كه بايد تغيير كند خود شما هستيد. ما يك عمر منتظر زن ايده آل يا مرد ايده آل مي نشينيم. زن ايده آل و مرد ايده آل وجود ندارد. با خودتان فكر كنيد و ببينيد اگر شما مرد ايده آل يا زن ايده آل خود نيستيد و اگر شما با خودتان ازدواج نمي كرديد، چرا كس ديگري بايد با شما ازدواج كند؟
اگر شما با تمام وجود عاشق خودتان نیستید و اين عشق قابل لمس نيست و در پوست خود راحت نيستيد، شفاف نيستيد، صادق نيستيد، اين را عوض كنيد. انرژي خود را در عوض كردن شوهر، زن يا دوست پسر خود هدر ندهيد. اگر شما نخواهيد خودتان را نجات بدهيد، خدا هم شما را نجات نخواهد داد. اگر فكر مي كنيد كه چيزي مثل يك قرص شما را نجات مي دهد ... قرص زياد است ولي شما تغييري نخواهيد كرد.

عشق فرزند به مادر

ﮐﻮﺩﮐﯽ ۷ﺳﺎﻟﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﺍﺑﺮﺩ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ,
ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ :ﻣﺎﺩﺭﺕ ﻣﯿﻤﯿﺮﺩ!
ﺑﭽﻪ ﮔﻔﺖ :ﮐﯽ؟؟
ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ :ﭘﺎﯾﯿﺰ!!
ﺑﭽﻪ ﮔﻔﺖ :ﭘﺎﯾﯿﺰ کی هست؟؟
ﮔﻔﺖ ﻭﻗﺘﯿﮑﻪ ﺑﺮﮔﻬﺎ ﻣﯿﺮﯾﺰﻧﺪ..
ﺑﭽﻪ آﻣﺪ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺦ ﻭﺳﻮﺯﻥ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ
ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﺮﮔﻬﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺑﺪﻭﺯﺩ....!!!
این است عاشقی...

گاندی خطاب به همسرش چه زیبا نوشت:

گاندی خطاب به همسرش چه زیبا نوشت:

خوبِ من ، هنر در فاصله هاست ؛
زیاد نزدیک به هم می سوزیم،
و زیاد دور از هم ، یخ می زنیم .

تو نباید آنکسی باشی که من میخواهم،
و من نباید آنکسی باشم که تو میخواهی.
کسی که تو از من می خواهی بسازی،
یا کمبودهایت هستند یا آرزوهایت.

من باید بهترین خودم باشم برای تو.

و تو باید بهترین خودت باشی برای من .

خوبِ من ، هنرٍِِ عشق در پیوند تفاوت هاست،
و معجزه اش نادیده گرفتن کمبودها .

زندگی ست دیگر...
همیشه که همه رنگ‌هایش جور نیست؛
همه سازهایش کوک نیست.

باید یاد گرفت با هر سازش رقصید؛
حتی با ناکوک ترین ناکوکش.

اصلا رنگ و رقص و ساز و کوکش را فراموش کن؛

حواست باشد به این روزهایی که دیگر برنمی گردد؛

به فرصت هایی که مثل باد می آیند و می روند و همیشگی نیستند.
به این سالها که به سرعت برق گذشتند؛

به جوانی که رفت؛
میانسالی که می رود.

حواست باشد به کوتاهی زندگی،

به زمستانی که رفت؛

بهاری که دارد
تمام می شود کم کم،
آرام آرام.

زندگی به همین آسانی می گذرد.
ابرهای آسمان زندگی
گاهی می بارد و گاهی هم صاف است.
میگذرد، هر جور که باشی
........پس شکر.

چرا زنان و دختران ایرانی در شبکه های اجتماعی مجازی اینقدر زود به زود عکس پروفایل خود را عوض می‌کنند


وقتی عکس همسرم را زیر سینی چای پنهان کردم!

یک روز در کلاس آسیب‌شناسی اجتماعی و در بحث از "خانواده و طلاق"، از دانشجویانم درباره تعداد فرزندان برخی از سیاستمداران کشورهای غربی سوال کردم. برایم بسیار جالب بود که بیشتر آنان مثلا می‌دانستند که اوباما دو دختر دارد و اینکه آنان چند سال دارند! برخی از دانشجویان معتقد بودند که این دولتمردان با این عکس‌ها و البته "در عمل" به جامعه می گویند که خانواده مهم است.
کنجکاو شدم...
در قسمت عکس سایت گوگل به فارسی(و نه انگلیسی) تایپ کردم "خانواده اوباما" و هزاران عکس از زندگی خانوادگی اوباما و گذران اوقات‌اش با کودکان و همسرش ظاهر شد.
بیشتر این عکس‌ها را سایت‌های فارسی منتشر کرده‌اند.
در همان کلاس از خانواده و تعداد فرزندان سیاستمداران کشورمان پرسیدم. حتما جواب را می‌توانید حدس بزنید. تقریبا اکثر دانشجویان اطلاعات درستی نداشتند. مثل استادشان! ولی من نشان ندادم که مانند آنها نمی‌دانم. خب من استادم! جالب آنکه آنان می دانستند مثلا جان کری چند فرزند دارد ولی در خصوص دکتر ظریف نمی دانستند!.
باز نکته جالبی که در کلاس( چه اسم خوبی هم داشت: آسیب‌شناسی اجتماعی) مطرح شد آن بود که بیشتر آنان می‌گفتند نام اعضای خانواده مسئولین کشورمان زمانی در رسانه ها منعکس می‌شود که یا یکی از آنها به همسرش پستی داده، و یا مسأله و مشکلی ایجاد شده و رسانه‌ها به او یا خانواده اش گیر داده‌اند! در مواقع عادی تقریبا هیچ مطلبی در این خصوص منتشر نمی‌شود. توجه‌ام به یک رفتار اجتماعی غربی‌ها جلب شد. قبلا هم به این رفتار توجه کرده بودم. من در برخی از پروژه های عمرانیِ داخل کشور با آنها کار کرده‌ام. وقتی به آنها میز یا اتاقی می‌دهید یکی از وسایل یا اقلامی که روی میز می‌گذارند یا روی دیوار اتاق نصب می‌کنند عکس‌های خانوادگی‌شان است. این را حتما در سریالها هم دیده‌اید. نکته جالب آنکه این رفتار تابع سن فرد یا عمر ازدواجش نیست.
رفتار ما ایرانیان(مردان) در این خصوص خیلی جالب است. وقتی تازه ازدواج کرده‌ایم عکس همسرمان در کیف پولمان قرار دارد. البته یادآوری کنم که این عکس در دوره نامزدی روی صفحه تلفن همراهمان نیز هست. پس از ازدواج از آنجا حذف می شود. کم کم عکس همسرمان از کیف پول‌مان هم حذف می‌شود و جای عکس را کارت‌های اعتباری رنگارنگ و قبض‌های پرداخت نشده‌ی لوله شده می‌گیرند. معمولا خانم‌ها مانند آقایان نیستند. ولی وقتی این رفتارها را می‌بینند دلسرد می‌شوند. عکس همسرشان را بر نمی‌دارند ولی عکس اعضای خانواده‌شان را در کنار آن قرار می‌دهند. این معنادار است!
زمانی در جایی مشغول به کار شدم. روزهای نخست؛ عکس کوچکی از همسرم(با مانتو و روسری) را به شکل عمودی در گوشه میز به لیوان تکیه داده بودم. همکاری آمد و گفت: " ببین پشت سرت حرف درمیارن! به نظرم اینو برداری بهتره!". همکار بعدی هم آمد و همین را گفت. عکس را برداشتم و به شکل افقی زیر شیشه‌ی روی میز گذاشتم. آن همکاران باز آمدند: " خب اینا اینجا جواب نمی ده دیگه! همکارا که می دونی جنبه ندارن! تازه خانمت مانتوییه! یه ذره موهاش هم بیرونه! این می‌تونه بعدا تو گزینش دردسر بشه...!" کنار میز یک سینی چای کوچکی داشتم. آنرا برداشتم و روی عکس همسرم گذاشتم. به آنها گفتم " حالا خوبه؟ " گفتند: " هی، بد نیست!"
ولی...
می دانید دوستان، خواستم بگویم مسئولین هم محصول همین جامعه‌اند. اساسا خانواده(و بیشتر؛ زنان) باید پنهان بمانند.
به نظرم درباره زنان، یک چیز خیلی عادلانه توزیع شده است: عکس آنان نه باید در قاب زندگی نصب شود و نه در قاب مرگ(اعلامیه فوت).
برای همین در پاسخ به برخی از دوستانی که انتقاد می کنند چرا زنان و دختران ایرانی در شبکه های اجتماعی مجازی اینقدر زود به زود عکس پروفایل خود را عوض می‌کنند و گویی "ولع خودنمایی" دارند باید گفت که رفتار این زنان اعتراض به حذف تدریجی عکس‌‌شان از "قاب زندگی" توسط جامعه است.
این عکس‌ها می‌گویند:
"شما نمی توانید مرا حذف کنید".

دکتر فردین علیخواه

چرا زنان و دختران ایرانی در فیسبوک و تلگرام و لاین اینقدر زود به زود عکس پروفایل خود را عوض می‌کنند

 

 

ایلرنی آموزش مجازی زبان انگلیسی

 

 

 

رفتار یک مادر شوهر چگونه باید باشد؟

یادم باشد ....
مادر شوهر که شدم ...
آنقدربه عروسم بها بدهم که پسرم احساس رضایت کند آخر پسرم جگر گوشه ی من است نبایدآزار ببیند .
یادم باشد مادرشوهر که شدم در مقابل دختری که هم سن دختر خودم هست صبوری به خرج دهم .آخر او جوان هست هنوز و خیلی از مسایل را هنوز نمیداند یادم باشد مادر شوهر که شدم ...طوری با دختر دیگران برخورد کنم که دوست دارم دیگران با دختر من برخورد کنند
یادم باشد مادر شوهر که شدم کاری نکنم پسرم میان عشق مادری و عشق و همسری سردرگم شود .نیاز پسرم در زندگی آرامش است نه تنش .
یادم باشد که برای قضاوت عروسم ب سخنان دخترم صحه نگذارم چون دخترم نیز چون عروسم بی تجربه است و جهان را از دید خام و ناپختگی مینگرد.
یادم باشد مادر شوهر که شدم آنقدر از زیبایی عروسم تعریف کنم که نیاز پیدا نکند برای عرضه ی خودش ب آرایش و پیرایش پناه ببرد .اینگونه پسرم نیز یاد میگیرد همسرش زیباست و نیاز ب زن دیگری ندارد .
یادم باشد مادر شوهر که شدم از فداکاری های عروسم تمجید کنم تا یاد بگیرد برای پسرم فداکاری کند .
یادم باشد مادر شوهر که شدم کاری نکنم با عروسم که شکایت مرا نزد پسرم ببرد آخر میان دو عشق انتخاب یکی سخت میشود و حتما من شکست خواهم خورد زیرا پسرم پدر میشود و نمیتواند مادر فرزندش را رها کند و در کنار من آرام بگیرد .یادم باشد مادر شوهر که شد خوب بفهمم پسرم را روانه زندگی کرده ام و نباید کاری بکنم که او به سوی من بازگردد و دوباره مجرد شود آخر او متاهل است و متعهد .
یادم باشد مادر شوهر که شدم به پسرم بگویم با همسرش وفاداری کند .متعهد بماند .خیانت نکند .یادم باشد که یادم نرود که مادر شوهر شدن آسان است و مادر شوهر ماندن سخت .

نكات_آموزشی در مورد والدین و ارتباط با فرزندان


#نكات_آموزشی:100:


:اغلب مي پنداريم فرزندی که خیلی به والدینش توجه دارد فرزندی نمونه و وفادار است

ولی چنین نیست، واقعیت این است که وقتی فرزندی همیشه نگران شماست یعنی خودش یک آسیب دیدهٔ واقعی است که مسئول آسیبش شمایید!

یک والد خوب والدی ست که ذهن و فکر فرزندش از او مطمئن باشد .ذهن و روح فرزندمان را نگران نکنیم
.
توجه کنید وقتی با فرزندتان صحبت میکنید و گوشزد میکنید که در این زندگی، چقدر سختی و عذاب کشیده اید چقدر رنج دیده اید و….در واقع مرتب به فرزندتان القا میکنید که من قربانی این زندگی هستم.


در قبال رسیدگی و عشقی که به فرزندانمان میدهیم آنها را مدیون و بدهکار و ناامن نکنیم،ما با میل و خواسته خود فرزند را به این دنیا می آوریم و نگهداری از او لطف نیست و وظیفه ماست. به فرزندمان کمک کنیم زندگی های مستقل و ذهن های آرام داشته باشند.

فرزندان ما ناجیان ما نیستند.

خاطرات عید


.نزدیک عید پدرم ما را به کفش ملی می برد .خودش از پشت ویترین انتخاب می کرد و به فروشنده می گفت اندازه سایز پای ما بیاورد و اصلا سوال نمی کرد که این کفش را دوست دارید یا نه , فقط همیشه می گفت این کفش ها مرگ ندارد .بعدها که بزرگتر شدیم و کمی حریف پدر ,از کفش فروشی کنار شیرینی فروشی فتحی در دم پل کفش می خریدیم . یک سال نزدیک عید یک کفش زرد رنگ با پاپیون سفید از آنجا خریدم .چقدر احساس غرور می کردم .یادم هست از صبح من و پسرعمویم همه لباسها و کفش مان را که برای عید خریده بودیم روی تخت خانه شان مرتب چیدیم و نزدیک تحویل سال ,تند تند آنها را پوشیدیم و به سمت خانه ما دویدیم و به خانه ما نرسیده , پاپیون کفش کنده شد ...
عاشق عید بودم . بوی عید را دوست داشتم . بوی شیرینی ها ,بوی عود و بوی سبزی پلو ماهی مادرم و سفره ای که اولین روز عید پهن می شد و همه فامیل دور آن می نشستند ...
چرا فکر نمی کردیم شاید این روزها تمام شوند ؟ چرا انقدر خاطرمان جمع بود ؟ چرا مواظب لحظه ها نبودیم ؟چرا خوشبختی را عمیق نفس نکشیدیم ؟ که امروز مجبور نباشیم فقط چنگ بیندازیم به گذشته ها ,خیره شویم به آن و زندگی کنیم با آن ...
از کودکی به نوجوانی و جوانی راهی نیست اما همراهانت همیشگی نیستند .در فراز و فرود راه ,خیلی ها را از دست می دهی ...
در یک پاییز سرد , پدر را به دست خاک سپردیم و خودمان را به دست روزگار ...رفت بدون اینکه بگوید با شکسته های قلبمان ,بعد از او , چه کنیم .ما در همین از دست دادن ها بزرگ شدیم , پخته شدیم ,ساخته شدیم .
پدر رفت و من امروز بعد ازگذشت این همه سال , می خواهم بنویسم فقط کفش ملی نیست که مرگ ندارد ,عشق هم مرگ ندارد ,بعضی خاطرات هم مرگ ندارد بعضی قلبها و بعضی آدمها ...بعضی آدمها همیشه در ما زنده اند .
قلب آدمها در کودکی مانند دریاست .وقتی بزرگ شدند قد یک تنگ ماهی می شود . پر از ترک اما نمی پاشد ,نمی گذاریم که بپاشد چون آدم بزرگ ها امیدشان , به همان چند تا ماهی تنگ قلبشان است ... خدایا هوای ماهی های تنگ قلبم را داشته باش .

داستان ﭘﺴﺮﯼ که ﭘﺪﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﻪﺭﺳﺘﻮﺭﺍنی ﺑﺮﺩ

ﭘﺴﺮﯼ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ شام ﺑﻪﺭﺳﺘﻮﺭﺍنی ﺑﺮﺩ ..
ﭘﺪﺭ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﯿﺮ ﻭ ﺿﻌﯿﻒ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ،
ﻏﺬﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺩ ﺭﺳﺖ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﺮرﻭﯼ
ﻟﺒﺎﺳﺶ ﻣﯿﺮﯾﺨﺖ..
ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺭﺳﺘﻮﺍﺭﻥ ﺑﺎ ﺣﻘﺎﺭﺕ
ﺑﺴﻮﯼ ﻣﺮﺩ ﭘﯿﺮ ﻣﯿﻨﮕﺮﯾﺴﺘﻨﺪ،
ﻭ ﭘﺴﺮ ﻫﻢ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺑﻮﺩ و در عوض غذا را به دهان پدر میگذاشت..
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻏﺬﺍﯾﺸﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﭘﺴﺮ
ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺑﺮﺩ،
ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺭﺍ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺷﺎﻧﻪ ﺯﺩ
ﻭ ﻋﯿﻨﮏﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﺁﻭﺭﺩ ..
ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺁﻥ
ﺩﻭ ﺑﻮﺩﻧﺪ
ﻭ ﺑﺎ ﺣﻘﺎﺭﺕ ﺑﺴﻮﯼ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻣﯿﻨﮕﺮﯾﺴﺘﻨﺪ!!
ﭘﺴﺮ ﭘﻮﻝ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﺎ ﭘﺪﺭ ﺭﺍﻫﯽ
ﺩﺭب ﺧﺮﻭﺟﯽ ﺷﺪ .
ﺩﺭ این هنگام ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﺯ ﺟﻤﻊ
ﺣﺎﺿﺮﯾﻦ بلند شد و ﺻﺪﺍ ﮐﺮﺩ؛
ﭘﺴﺮ.. ﺁﯾﺎ ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯿﮑني ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ
ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﯼ؟!
ﭘﺴﺮ ﭘﺎﺳﺦ داﺩ؛ خیر ﺟﻨﺎﺏ . ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺎﻗﯽ
ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ .
ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﭘﯿﺮ ﮔﻔﺖ :
ﺑﻠﻪ، ﭘﺴﺮم. ﺑﺎﻗﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﯼ .
ﺩﺭﺳﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﭘﺴﺮﺍﻥ..
ﻭ ﺍﻣﯿﺪﯼ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﭘﺪﺭﺍﻥ..
و ﺧﺎﻣﻮﺷﯽ ﻣﻄﻠﻖ ﺑﺮ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ
ﺣﺎﮐﻢ ﺷد

داستان کوتاه+جالب+خانواده+والدین+سالمندان

نوشته ی زیبای : بانو از خودت دست نكش

بانو از خودت دست نكش

خودت چتر باش
خودت ابر باش
خودت باران
شك نكن خدا نابغه بوده،كه تو را آفريده
بيخيال بنده هايش كه دنياي زنانه ات را ناديده گرفتند

بانو
هر وقت هم تنت سرد شد
تنهاييت را بغض نكن
آواز كن

بانو يك دل سير بخند
بخند به ريش روزگار
به ريش ناكساني كه تو را ناقص العقل خواندند
و خود زاده تو اَند
كه اگر عاطفه و مهر تو نبود
تو را به قضاوت نمي نشستند
و حكم به مشروطي آزاديت نميدادند
بانو
خدا آرامش هستي را در چشمانت
در حلقه آغوشت به امانت گذاشت

به جهنم برود آنكه بلنداي روحت را نميبيند
ولي فرود و فراز تنت را خوب ميشناسد
به جهنم برود كسي كه تو را ضعيفه خواند
تا ضعف خودش به چشم نيايد

بانو راستي حال دلت چطور است؟
راستي هنوز اشك ميريزي؟!؟!؟
قول دادي كه ديگر تنهاييت را با گريه نشان ندهي.

راستي موهايت را بگذار بلند شود
بگذار از زير روسري هوايي بخورند
لاك قرمز يادت نرود
خدا هر چه صورتي و قرمز و سرخابيست براي تو آفريده
كلاغ ها دير زمانيست پشت سر طاووس حرف ميزنند

بانو هر وقت دلت خواست دستت را از ماشين بيرون ببر و
تن وحشي باد را لمس كن
هر وقت هم دلت خواست
لبه ي جوي راه برو
حتي بلند حرف بزن و بخند
تو سليقه خاص خدايي

بانو نابترين شعر خدايي تو
سَر انگشت بهاري
بخند از ته دل
و بزن قيد احساسي كه نخوانَد معصومیت نگاهت را...
 
مریم محمدی(احتمالا)

زن ها اگر شاد باشند قلب خانه می تپد

زن ها اگر شاد باشند قلب خانه می تپد ... زن ها اگر موهایشان را شکل دهند ، اگر صورتشان را آرایش کنند ، اگر لباسهای شاد بپوشند زندگی در خانه جریان پیدا می کند
زن ها اگر کودک درونشان هنوز شیطنت کند ، اگر شوخی کنند ،بخندند ، همه اهل خانه را به زندگی نوید می دهند
اگر روزی زن خانه چشمهایش رنگ غم بدهد ، حرفهایش بوی گلایه و کسالت بدهد ، اگر ذره ای بی حوصله و ناامید به نظر برسد ، تمام اهل خانه را به غم کشیده است.آری زن بودن دشوار است ، خداوند بهشت را سزاوار مادران می داند چون ارمغان آور شادی ، گذشت و خنده اند.
یادمان نرود قلب خانه باید بتپد

۱۰ ویروس کلامی که موجب تخریب ارتباط می شود

۱۰ ویروس کلامی که موجب تخریب ارتباط می شود :

مواردی که موجب میشوند دوستی ها زوداز بین بروند و ضعیف شوند.

۱ . نصیحت تکراری

۲ . تذکر مداوم

۳. سرزنش

۴ . منت گذاشتن

۵ . مقایسه کردن

۶ . جرو بحث کردن زیاد

۷ . برچسب منفی زدن

۸ . پیش بینی منفی(نفوس بد)

۹ . گله و شکایت مداوم

۱۰ . متهم کردن

اگر نباشم چه میشود؟

تا حالا به لحظه تحویل سال 1450 فکر کردید!!! ؟؟

همه بلند میشن، روی همدیگر رو می بوسن ، و فرا رسیدن سال نو رو بهم تبریک میگن و ...

اون وسط یک مهربون از جمع جدا میشه و قاب عکسی را می بوسه و روش دست می کشه و میگه روحت شاد مامان بزرگ، روحت شاد پدر بزرگ !!!

میدونید اون عکس کیه ؟


اون عکس من و شماست!!!

تبدیل شدیم به یک خاطره ...

آنهم شاید اگر خیلی خوش شانس باشیم...


این واقعیت روزگار من و توست...

50 سال دیگر فقط یک خاطره ایم

تو یک قاب عکس خاک گرفته...
شاید هم نه عکسی و نه قابی ...

همین و واقعا همین !!....

پس چرا حرص ؟؟
چرا دل شکوندن ؟؟
چرا تظاهر ؟؟
چرا چاپلوسی ؟؟
چرا دروغ ؟؟
چرا تعصبات بیهوده ؟؟
چرا ادعای جاهلانه ؟؟
چرا بی مهری ؟؟
چرا ....؟؟

بیاید مهربون باشیم ،
شاد باشیم ،
به مردممون بیشتر برسیم ،
کینه ها رو دور بریزیم ،
همین الان دلی بدست بیاوریم،

اون سالها چه بخواهیم چه نخواهیم بزودی فرا خواهند رسید...

پس بهتره خاطره ای خوش و یادی از انسانی شایسته بجا گذاشته باشیم...

دكتر احمد حلت ( مدیر مسئول مجله موفقیت ) می گوید :

با خواهرت
شوخی کن، ماچش کن، بغلش کن، حمایتش کن واحترامش رو حفظ کن.

داداشتو
محکم بزن به سَر شونش وبگو مخلصیم ، هواشو داشته باش خصوصا وقتی تنهاست وکمک نیاز داره .

مامانتو
کاری کن پیش دوستاش پُزتو بده، کیف کنه از داشتنت ، واسش هدیه بخر ، ازش بخواه دعات کنه ،وگاهی یواشکی پاهاشو ببوس

باباتو
بغل کن، چاییشو بده دستش، بگو برات از تجربه هاش بگه، بشین پای حرفش وخاطره هاش ،گاهی هم دستاش رو ببوس .

دوستت
اگه تنهاست، اگه غم داره تو دلش ،اگه مشکلی داره، تو هواشو داشته باش و تنهاش نذار...

همسرت
رو بغل کن بهش بگو چقدر دوستش داری، اگه از دستش دلگیری به این فکر کن که اون توی تمام آدمای دنیا تو رو برای ادامه زندگی انتخاب کرده،
پس ببوسش ، ازش تشکر کن و بهش وفادار باش.

باور کنیم
روزی هــــــــــــــزار بار میمیره، کسی که فکر میکنه برای کسی مهم نیست...

هوایِ هم رو داشته باشیم ..
حتما بهـــــــــــتر میشه ...
شاید یه روز دیگه وقت نباشه ...
شاید ما نباشیم
شاید اون نباشه...
و دیدنش آرزومون بشه‌...
وقت کمه ویادمون باشه که
زندگی کوتاست ...

حرفهای مادرونه

حرفهای مادرونه
چرا سر بچت داد میزنی؟
اعصابتو خورد میکنه فدای سرت مادری اخه تو باید بگیرش تو بغلتو ارومش کنی,
کار داری؟نمیزاره کاراتو انجام بدی؟
این هم فدای سرت
کار همیشه هست اما بچته
فقط یک سال تو یک سال میمونه دو سال تو سن دو سال میمونه و...
کم کم بزرگ میشه اون وقت تو حسرت اینو میخوری کاش دوباره کوچیک بشه و هیچ جایی جز تو بغل تو نباشه...

من الان دلم واسه دوره بارداریم تنگ شده
:pensive:اون موقع ک تو وجودم تو قلب داشتم

اروم باش عصبی نشو
تو زندگیت مشکل داری؟
به بچه کوچولوت چ ربطی داره
اون ی فرشته ست
باشوهرت مشکل داری چرا سر بچت داد میزنی!
غذات میسوزه چرا کوچولوتو دعوا میکنی..
بچت شلوغ میکنه همه چیو بهم میزنه داد میکشه فدای سرت
میدونی خیلی از بچه ها توانایی راه رفتن ندارن توانایی حرف زدن ندارن

خدا اون روز رو به هیچ مادری نشون نده
یه لحظه فکر کن اگه نباشه....................
با امانتی ک خدا بهت داده خوب رفتار کن

التماس دعا برای فشته کوچولوهای مریض.

قرار با مادر

یک شب با زنی دیگر

پس از سالها زندگی مشترک، همسرم از من خواست که با زن دیگری برای شام و سینما بیرون بروم. زنم گفت که مرا دوست دارد، ولی مطمئن است که این زن هم مرا دوست دارد و از بیرون رفتن با من لذت خواهد برد. زن دیگری که همسرم از من میخواست که با او بیرون بروم مادرم بود که 19 سال پیش بیوه شده بود ولی مشغله های زندگی و داشتن 3 بچه باعث شده بود که من فقط در موارد اتفاقی و نامنظم به او سر بزنم. 

آن شب به او زنگ زدم تا برای سینما و شام بیرون برویم. مادرم با نگرانی پرسید که مگر چه شده؟ او از آن دسته افرادی بود که یک تماس تلفنی شبانه و یا یک دعوت غیرمنتظره را نشانه یک خبر بد میدانست. به او گفتم: بنظرم رسید بسیار دلپذیر خواهد بود که اگر ما امشب را با هم باشیم. او پس از کمی تامل گفت که او نیز از این ایده لذت خواهد برد.

آن جمعه پس از کار وقتی برای بردنش می رفتم کمی عصبی بودم. وقتی رسیدم دیدم که او هم کمی عصبی بود کتش را پوشیده بود و جلوی درب ایستاده بود، موهایش را جمع کرده بود و لباسی را پوشیده بود که در آخرین جشن سالگرد ازدواجش پوشیده بود. با چهره ای روشن همچون فرشتگان به من لبخند زد. وقتی سوار ماشین می شد گفت که به دوستانش گفته امشب با پسرم برای گردش بیرون میروم و آنها خیلی تحت تاثیر قرار گرفته اند.

ما به رستورانی رفتیم که هر چند لوکس نبود ولی بسیار راحت و دنج بود. دستم را چنان گرفته بود که گوئی همسر رئیس جمهور بود. پس از اینکه نشستیم به خواندن منوی رستوران مشغول شدم. هنگام خواندن از بالای منو نگاهی به چهره مادرم انداختم و دیدم با لبخندی حاکی از یاد آوری خاطرات گذشته به من نگاه می کند، به من گفت یادش می آید که وقتی من کوچک بودم و با هم به رستوران می رفتیم او بود که منوی رستوران را می خواند.

من هم در پاسخ گفتم که حالا وقتش رسیده که تو استراحت کنی و بگذاری که من این لطف را در حق تو بکنم. هنگام صرف شام گپ وگفتی صمیمانه داشتیم، هیچ چیز غیر عادی بین ما رد و بدل نشد بلکه صحبتها پیرامون وقایع جاری بود و آنقدرحرف زدیم که سینما را از دست دادیم…

وقتی او را به خانه رساندم گفت که باز هم با من بیرون خواهد رفت به شرط اینکه او مرا دعوت کند و من هم قبول کردم. وقتی به خانه برگشتم همسرم از من پرسید که آیا شام بیرون با مادرم خوش گذشت؟ من هم در جواب گفتم خیلی بیشتر از آنچه که می توانستم تصور کنم.

چند روز بعد مادرم در اثر یک حمله قلبی شدید درگذشت و همه چیز بسیار سریعتر از آن واقع شد که بتوانم کاری کنم.

کمی بعد پاکتی حاوی کپی رسیدی از رستورانی که با مادرم در آن شب در آنجا غذا خوردیم به دستم رسید. یادداشتی هم بدین مضمون بدان الصاق شده بود: نمی دانم که آیا در آنجا خواهم بود یا نه ولی هزینه را برای ۲ نفر پرداخت کرده ام یکی برای تو و یکی برای همسرت. و تو هرگز نخواهی فهمید که آن شب برای من چه مفهومی داشته است، دوستت دارم پسرم.

* و در آن هنگام بود که دریافتم چقدر اهمیت دارد که بموقع به عزیزانمان بگوئیم که دوستشان داریم و زمانی که شایسته آنهاست به آنها اختصاص دهیم.

* هیچ چیز در زندگی مهمتر از خانواده نیست.

* زمانی که شایسته عزیزانتان است به آنها اختصاص دهید زیرا هرگز نمیتوان این امور را به وقت دیگری واگذار نمود.

این متن را برای همه کسانی که والدینی مسن دارند بفرستید.

به یک کودک، بالغ و یا هرکس با والدینی پا به سن گذاشته.

امروز بهتر از دیروز و فرداهای ناشناخته است.

 

زنان دریا یا هانیو

ساغر غیاثی: زنان دریا یا هانیو عنوانی است برای زنان ساکن جزیره جِجو کره جنوبی که غواصی حرفه اصلی آنهاست. نان آورانی که برای صید محصولات دریایی با شیوه غواصی آزاد -بدون حمل کپسول اکسیژن- ساعت ها و بارها تا عمق بیست متری دریا شیرجه می روند. حرفه ای که با خطراتی از قبیل کوسه و توتیای دریایی همراه است. گفتنی است غواصی به شیوه آزاد یکی از سخت ترین کارهای دنیا بشمار می رود
تا قرن نوزدهم غواصی توسط مردان جزیره انجام میشد. اما رفته رفته این کار برای مردان کم سود شد چرا که آنها برخلاف زنان مجبور به پرداخت مالیات های سنگین بودند. و از آنجا که اقتصاد جزیره وابسته به محصولات دریایی بود نقش های جنسیتی کاملا معکوس شد، زنان به کار صید برای امرار معاش خانواده روی آوردند و مردان وظیفه نگهداری از کودکان و کارهای منزل را بعهده گرفتند.
شاید این نمونه مناسبی باشد تا نشان دهد که نقش های جنسیتی ضرورتا « ذاتی و طبیعی » نیست و بر اساس مجموعه پیچیده‌ای از قوانین، باورها، اخلاقیات و ... تعیین شده و در طول زمان از راه مناسبت های انسانی و زندگی اجتماعی تولید و بازتولید می شوند

 

فرق نمک و زعفران در زندگی که هیچ کس نمیداند!!!!

روزگار غریبی است ...
نمکدان را که پر میکنی توجهی به ریختن نمکها نداری ...اما زعفران راکه میسابی به دانه دانه اش توجه میکنی..!!
حال آنکه بدون نمک هیچ غذایی خوشمزه نیست...ولی بدون زعفران ماهها و سالهامیتوان آشپزی کرد و غذا خورد ...
مراقب نمکهای زندگیتان باشید ...وقتي از دستشان دهي تازه ميفهمي حضورشان چه مهم و ارزشمند بوده. ساده و بی ریا و همیشه دم دست ...که اگر نباشند وای بر سفره زندگی !!

راز 6 میم در موفقیت کودک

روان شناسان اثر شش « میم » را در تربیت کودک با توجه به نیازهای روانی اش موثر می دانند: 
این شش میم را هر کس در کارنامه گذشته زندگی اش دریافت کرده باشد، میم هفتمش "مــوفقیــت" است که خود به خود پدید خواهد آمد:

1. تو محبوبی
2. تو محترمی
3. تو می توانی
4. تو مهمی
5. تو مفیدی
6. تو می فهمی
.
اگر ما در رفتار و گفتارمان این 6 میم را به فرزندان مان انتقال دهیم میم هفتم "مــوفقیــت" خود به خود خواهد آمد؛ یعنی باتری روانی انرژی دهنده فرد شارژ خواهد شد. در آن صورت این کودک در تحصیل و زندگی و کار و... موفق خواهد شد.

برخلاف این شش میم چیزهای دیگری هم هستند که اگر پدر و مادرها انجامش بدهند، عکس این نتیجه را می گیرند و آن 7 "ت" است که گاهی انجام ندادن شان خیلی سخت است. 
این 7 "ت" را هر کسی دریافت کرد، "ت" هشتمش تباهی است که انتظارش را می کشد:

1. تنبیه
2. توهین
3. تهدید
4. تحقیر
5. تبعیض
6. تنفر
7. ترس

همه افراد شکست خورده و جامعه ستیز در کارنامه گذشته و کودکی شان این "ت" ها را دارند.

افسانه غار افلاطون :

افسانه غار افلاطون :

افلاطون می گويد غاری را تصور كنيد كه در انتهاي آن افرادی را از ابتداي كودكی به زنجير بسته باشند به نحوی كه اين افراد نتوانند
سر خود را به عقب برگردانند و پشت سر خود را ببينند . 

در پشت سر اين عده ، ....افرادی زندگی ميكنند و آتشی نيز
افروخته اند... . در اثر نور اين آتش... تصاويری از رفت و آمد اين افراد و لوازمشان روي ديوار جلوی آن زندانيان در بند افتاده است و سرو صدا هاي آن مردم نيز در اثر انعكاس در غار از جلوی همان تصاوير نقش بسته بر ديوار به گوش آن زندانيان ميرسد... 

بديهي است كه اين افراد 
(زندانيان غار افلاطون ) 
تصور
می كنند كه اين صداها از همين سايه ها می آيد زيرا از ابتدا و كودكی اينچنين ديده و شنيده اند و هرگز نيز قادر نبوده اند 
پشت سر خود را نگاه كنند.
حال فرض كنيد زنجير برخی از اين گروه زندانيان را باز كنيد.... و به آنها بگوييد دنيا اينگونه كه شما تصور مي كنيد نيست و آنها را برای مشاهده جهان بيرون از غار :
به خارج از آن غار ببريد .
در بيرون غار نور شديد خورشيد چشم اين افراد را قطعا" به شدت ناراحت خواهد كرد و آنها نخواهند توانست در ابتدا چيزي ببينند و به سرعت جلوي چشمان خود را گرفته و به غار بر ميگردند .....
اما فرض كنيد كه معدودی از اين افراد بتوانند در مقابل اين نور شديد مقاومت كرده و سپس نگاهی به جهان بيرون غار بيندازند.... 

حال از افراد اين گروه اگر كسی برای نجات گروهی ديگر از زندانيان به داخل غار برگردد و به آنها كه اساسا" بيرون را نديده اند ,
بگويند كه حقيقت چيز ديگري است و فقط بايد كمی تحمل داشته باشند ،
دست كم مورد تمسخر قرار
خواهند گرفت..یا گوشه و کنایه..
و یا او را دیوانه تصور خواهند کرد..
و شاید خود فرد هم به این نتیجه برسد که دیوانه شده است چون دیگران مثل او نیستند و دنیا را مثل او نمی بینند!

آن زنجیرها هر چیزی می تواند باشد , خودخواهی یا
جهانی ساخته ذهن شخصی , 
قضاوت های ناپخته،
ترس های پنهان یا اضطراب...

حتی یکبار هم اگر جور دیگری به جهان بنگریم چیزی از دست نداده ایم و شاید چیزی بدست بیاوریم . اما برخی چنان به غل و زنجیر اویخته اند که تصور اینکه زندگی جور دیگریست برایشان هولناک است..... و به هر حال حقیقت کمی آزرده خاطرمان خواهد کرد .

منبع : 
سرگذشت فلسفه : 
براین مگی ، ترجمه حسن کامشاد

 

روانشناسان جهان درون ما را به سه بخش تقسیم کرده اند

روانشناسان جهان درون ما را به سه بخش تقسیم کرده اند

:one:کودک

:two:والد

:three:بالغ

کودک بعد احساسی ما هست
والد بعد عقلانی و باید و نباید ماهست که در اجرای احکام و قوانین ما را یاری میکند و مدام تذکر میدهد
بالغ خود انتخابگر ما هست 
وقتی
تعادل بین کودک و والد نباشد مدام از یکی بیشتر استفاده شود
ما حالت نرمال و عادی نخواهیم داشت 
اگر شور هیجان کافی در زندگی ندارید و برای کارهای روزمره حتی حس خوب ندارید و ته خوشی ها احساس عالی ندارید یعنی به کودک درون توجه نکردید 
اگر مدام باید نباید دارید یعنی والد زیادی داره نمایان میشه

اگر
زیادی رفتار بچه گانه دارید و زیادی احساسی هستید کودک درون زیادی داره نمایان میشه

ما میخواهیم به تعادل برسیم

:rose:اول شفای کودک درون

نکات و نوشته های نایاب روانشناسی کودک و خانواده

 

 

دوستان افرینش
دوره جدید آفرینش فردا (مدیریت تحول فردی )در تاریخ ووآبان آغاز میشود
پنجاه ساعت همراه سه بازنگری
هزینه دوره هزار تومان
مهلت ثبت نام تا آبان
تلفن تماس
شبنم صداقتی

سلام دوستان این دوره را براتون فرستادم را من شرکت کردم و بسیار بسیار برام مفید بوده و نتیجه مثبت گرفتم از آن میخواستم که اگر کسی دوست داره در این دوره شرکت کنه
نکته اینکه من اصلا در این خصوص ذینفع نیستم
اما دوست دارم این تجربه زیبا را همه تپ زندگیشان داشته باشند

چهل نکته تربیتی

- هدیه را اول به دختر بدهید.

- با طفل خود بازی کودکانه بکنید.

- اطفال را بخاطر گریه هاشان نزنید

- فرزندان خود را ببوسید. پس همانا برای هر بوسیدن درجه ای در بهشت است.

- با سلام کردن به فرزندتان به او شخصیت دهید.

- کودک را در کارهای کودکانه خود تمسخر نکنید. کارهایش را احمقانه نخوانید.

- فرزند را زیاد امر و نهی نکنید تا جرات پیدا کند و در بزرگسالی نافرمان شود و زیر بار هر دعوت حیوانی و شیطانی نرود .

- به فرزندان خود شخصیت بدهید .

- به وعده خود وفا کنید.

- .در کودکان عشق و علاقه به نماز را ایجاد کنیم.

- لوس کردن، کودکان را موجوداتی ضعیف و بی اراده بار می آورد.

- کودک را تحقیر نکنید.

- برای کودکان خود دعا کنید. به خصوص پدران .

- تذکرات را با ملایمات بیان کنید تا سدی بین والدین و فرزندان نشود.

- اگر کودک در خانه مورد احترام باشد، کمتر از اوامر پدر و مادر سرپیچی می کند.
احترام به کودک و حسن معاشرت پدر و مادر با وی یکی از اساسی ترین عوامل ایجاد شخصیت در کودک است.

- مربی خوب کسی است که خواسته های کودک را از راه های صحیح و با روش درست تعدیل کند.

- ایمان را در کودکتان تقویت کنید.

- از مچ گیری و رفتار سرورانه با کودکان بپرهیزید.

- فرزند را راستگو تربیت کنید.
در خانه طوری رفتار کنید که اطفال به راستگویی عادت کنند.

- کودک را نترسانید زیرا ترس شخصیت کودک را از بین می برد و دچار اختلال روانی می کند.

- نوازش یکی از غذاهای روانی کودک است باید به اندازه کافی از آن تغذیه شود.

- زشتی گناه و تنفر مردم از گناهکار را به کودک بفهمانید.

- بستر بچه ها قبل از سالگی از هم جدا باشد.

- تذکرات وقتی اثر دارند که والدین خود مجری و عامل آنها باشند.
توجه داشته باشید فرزندان آنگونه که ما می خواهیم نمی شوند بلکه آن طوری كه ما هستیم می شوند.

- بین نظم در خانه و بیرون فرق قائل شوید و اجازه دهید در خانه آزادانه بازی کنند.

- رفتارهای غیر منتظرانه کودکان را تا حدودی تحمل کنید.

- در تذکر، دیگران را به رخ او نکشید و کسی را با او مقایسه نکنید.

- از طریق داستان سرایی بسیاری از مفاهیم خوب را به کودک القا کنید. داستان خوب و زیبا برایش بخوانید و از رسانه و انیمیشن دور نگهشان دارید.

- شیطنت کودک در خردسالی نشان دهنده زیادی عقل او در بزرگسالی است آن را سرکوب نکنید.

- کودکان را از سالگی دعوت به نماز کنید که نماز آرامش و روح و قلب را در کودکان ابدی میکند.

- به فرزند خود قرآن بیاموزید که نگاه به قرآن و خواندن آن فهم و ذهن کودک را روز افزون می کند.

- از متهم کردن اطفال به دروغ گویی خودداری کنید.

- حس کنجکاوی کودک را با حوصله ارضا کنید.

- در برابر فرزندان هیچ گاه مشاجره نکنید.

- کودکان از مرگ در هراسند بخصوص مرگ والدین. مدام نگویید "خدا مرگم بده" و از مرگ خود کودکان را نترسانید .

- استعدادهای فرزندان را کشف کنید و آن ها را شکوفا کنید.

- از نظر مادی نه بی توجه باشید نه کودک را ارضا کنید هر دو خطرناک است.

- تنها نقطه امید و مایه شادی کودک، مهر پدر و مادر است روان او را مضطرب نسازید.

- مناسب تکامل کودک به او آزادی دهید و او را به اختیار خودش بگذارید.

- تربیت فرزند و آموزش واجبات از وظایف والدین است و کسانی که به این امر توجه ندارند مورد نکوهش هستند..

 

عجيب ترين اختلالات رواني
سندرم استکهلم
در سال ۱۹۷۳ از یک بانک در استکهلم سوئد، سرقت شد. دزدها چند نفر از کارمندان بانک را چند روزی به گروگان گرفتند. بر خلاف انتظار، گروگان‌ها از نظر احساسی جذب دزدها شدند و حتی بعد از آزادی از آنها دفاع کردند و حاضر نشدند علیه آنها، شهادت بدهند. بعدها، یکی از دزدها با یکی از خانم‌های کارمند ازدواج کرد.

مثال مشهور سندرم استکهلم، مورد ربوده شدن پتی هرست دختر یک میلیونر است. او بعد از دزیده شدن با آدم‌ربا سمپاتی پیدا کرد و حتی بعدها در یکی سرقت با او همکاری کرد!

اما مورد دیگری که برای ما آشناتر است، داستان ناتاشا کامپوش، یک دختر ۱۰ ساله اتریشی است که در ۱۰ سالگی ربوده شد. به مدت ۸ سال در اسارت بود، تا اینکه بعد از حمله پلیس، توانست فرار کند. نشانه‌هایی از سندرم استکهلم در این دختر دیده می‌شود چرا که بعد از خودکشی آدم‌ربا وی به شدت اندوهگین شد.

سندرم لیما Lima Syndrome
سندرم لیما نقطه مقابل سندرم استکهلم است. در این سندرم آدم‌رباها، بیش از حد، نگران سرنوشت و رنج و عذاب آدم‌هایی می‌شوند که آنها را ربوده‌اند.

وجه تسمیه
در سال ۹۶، ۱۵ عضو یک جنبش انقلابی در لیما، پایتخت پرو، دست به آدم‌ربایی زدند. آنها صدها نفر از افراد شرکت‌کننده در مهمانی سفیر ژاپن در پرو را به گروگان گرفتند. در بین مهمان‌ها دیپلمات‌ها، مقامات دولتی و ارتشی و بازرگان‌ها دیده می‌شد.

اما آنها از این موقعیت استثنایی و افراد مهمی که در اختیار داشتند، استفاده نکردند و ظرف چند روز بیشتر گروگان‌ها را آزاد کردند. رئیس‌جمهور آینده پرو و مادر رئیس‌جمهور فعلی پرو جزو کسانی بودند که آزاد شدند.

گروگان‌گیری چند ماه ادامه پیدا کرد و باقی گروگان‌ها با حمله کماندوها، آزاد شدند.

سندرم دیوژن Diogenes Syndrome
شاید در کتاب‌های ادبیات به اسم دیوژن برخورده باشید و حکایت‌هایی از او خوانده باشید. دیوژن یک فیلسوف یونان باستان بود که می‌گویند در یک خمره شراب روزگار می گذراند و افکاری نیهیلیستیک داشت.

داستان دیوژن و اسکندر مقدونی
معروف است که بعد از آنکه اسکندر در جایی فاتح‏ شده بود همه طبقات و از جمله دانشمندان به دیدن او می‏آمدند و تبریک‏ می‏گفتند. دیوژن نیامد. اسکندر گفت حال که او نیامده ما به سراغ‏ او می‏رویم و رفت. دیوژن در بیابان، لخت و عور آفتاب گرفته بود. اسکندر با سران سپاه می‏رفت.

دیوژن از دور صدای سم اسبها را شنید. خیلی‏ تعجب کرد و خودش را نیم خیز کرد. اسکندر آمد بالای سر دیوژن و قدری با او صحبت کرد. دیوژن خیلی با بی‏اعتنایی جواب داد. بعد اسکندر گفت از من چه‏ می‏خواهی؟ گفت اینکه بروی کنار و سایه ات را از سر من کم کنی، چون‏ آفتاب گرفته بودم و تو مانع شدی.

اسکندر خیلی متعجب شد و با خود گفت یعنی تا این حد استغنا و بی‏نیازی؟! وقتی آمد بیرون، سران سپاه داشتند انتقاد می‏کردند که این مرد چه قدر احمق بود. ولی اسکندر خیلی تحت تأثیر قرار گرفته‏ بود و این جمله معروف را گفت که «اگر اسکندر نبودم دوست داشتم دیوژن‏ باشم».

سندرم دیوژن بیشتر در افراد پیر دیده می‌شود، در این سندرم افراد، گوشه‌نشین می‌شوند و به وضعیت ظاهری و بهداشت خود اهمیتی نمی‌دهند. البته مدرکی پیدا نشده که نشان بدهد دیوژن با وجود عزلت‌نشینی، از لحاظ ظاهری آشفته و نامرتب بود.

سندرم پاریس Paris Syndrome
سندرم پاریس مختص ژاپنی‌هاست! از میلیون‌ها ژاپنی که هر سال از شهر زیبای پاریس بازدید می‌کنند، تعداد انگشت‌شماری دچار اختلال وضعیت ذهنی می‌شوند و تنها راه حل مشکلشان این است که به میهنشان برگردند.

نام این سندرم در ترمینولوژی پزشکی، اختلال انطباقی است، منتها با گذاشتن نام سندرم پاریس بر گرفتاران ژاپنی این اختلال رنگ و لعاب ویژه‌ای به آن داده‌ شده است.

طبیعی است که ژاپنی‌ها با آن فرهنگ شرقی‌شان وقتی به پایتخت فرهنگی اروپا می‌روند، مشکل انطباقی پیدا کنند.

سفارت ژاپن همواره نگران توریست‌های این کشور در پاریس است و آمادگی دارد تا شوک‌دیده‌های فرهنگی را به ژاپن برگرداند و یا آنها تحت درمان‌های اورژانس بیمارستانی قرار دهد.

سندرم استندال Stendhal Syndrome
این سندرم یک بیماری روان‌تنی یا سایکوسوماتیک است. وقتی شخصی در هنگام مشاهده یک اثر هنری بسیار زیبا یا مکانی پر از اشیای هنری است و دچار تپش قلب ناگهانی، سرگیجه، گیجی و یا حتی توهم می‌شود، از این اصطلاح استفاده می‌شود.

ماری هنری بیل یا استندال، نام یک نویسنده فرانسوی قرن نوزدهمی است. هنگامی که او در سال ۱۹۱۸ سفری به فلورانس ایتالیا داشت در هنگام مشاهده آثار هنری، دچار حالتی مشابه شد که در یکی از کتاب‌هایش علایم آن را توصیف کرده است.

سندرم استندال، نام یک فیلم سینمایی با همین عنوان هم است که در سال ۹۶ اکران شده است.

سندرم بیت المقدس
سندرم افرادی که به بیت‌القمدس می‌روند، دچار افکار وسواسی و توهم می‌شوند، توهم‌هایی مثل ا
ینکه مورد هدف قرار گرفته‌اند و یا به جایی هدایت می‌شوند. مبتلایان به این سندرم، مختص به مذهب و یا طبقه خاصی نیستند و عموما قبلا بیماری‌های روانی داشته‌اند.

توهم کاپگراس Capgras Delusion
این توهم بیشتر در افراد مبتلا به شیزوفرنی، دمانس و یا دیگر آسیب‌های مغزی دیده می‌شود. مبتلایان به این توهم فکر می‌کنند که یک عضو نزدیک در خانواده‌شان که در بیشتر موارد زن یا شوهر بیمار است، با فردی بیگانه‌ای کاملا هم‌قیافه عوض شده است.

در آثار علمی تخیلی زیادی به این نوع توهم شاره شده است که شاید آشناترین آنها برای ما فیلم همسران استپ فورد با بازی نیکول کیدمن و متیو برادریک باشد.

توهم فرگولی Fregoli Delusion
در این توهم بیمار تصور می‌کند که اشخاص مختلف در واقع یک شخص واحد هستند که قیاقه‌اش را تغییر می‌دهد و یا استتار می‌کند.

وجه تسمیه
یک هنرپیشه ایتالیایی به نام لئوپولدو فرگولی که توانایی زیادی در تغییر قیافه سریع داشت.

توهم کوتارد Cotard Delusion
در این توهم بیمار فکر می‌کند که مرده است و وجود ندارد و یا اینکه تصور می‌کند خون یا اعضای داخلی‌اش را از دست داده است. گاهی هم این افراد باورهای جاودانگی پیدا می‌کنند.

وجه تسمیه
نخستین بار ژولز کوتارد، یک نورولوژیست فرانسوی این اختلال را در سال ۱۸۸۰ شرح داد.

اختلال حافظه تکرارپنداری Reduplicative Parnesia
در این اختلال شخص فکر می‌کند که اشیا یا محل‌های مختلف تکثیر می‌شوند و به طور همزمان در دو محل یا بیشتر وجود دارند. نخستین بار آرنولد پیک، یک نورولوژیست اهل چکسلواکی در سال ۱۹۰۳ این اختلال را شرح داد.

یه وقتایی یه فکر و خیالایی مارو خیلی اذیت میکنه ,
بهتره اون فکرهای آزار دهنده رو روی کاغذ بنویسیم , و حالا ببینیم این فکرها مربوط به گذشته است یا آینده , میبینیم بخش زیادی نگرانی استرسهامون,افسردگیهامون,عصبیتهامون نا امیدیمون ریشه تو افکار غلطمونه که درگیر گذشته و آینده هست داره , با حذف تدریجی افکار غلطی که مربوط به گذشته بد و آینده اضطراب آور هست ,ما میتونیم لحظات آرامش بخشی در زندگی الانمون به وجود بیاریم ,
لطفا گذشته را فراموش و به آینده فکر نکنید , در لحظه زندگی کنید ,
حامد عربی (شناخت درمانی)

نکات و نوشته ها و داستان زیبا نایاب ناب روانشناسی

انرژي مثبت

همه آب‌هاي دنيا هم نمي‌توانند يک کشتي را غرق کنند ، مگر اينکه در داخل کشتي نفوذ کنند .
بنابراين تمام نکات منفي دنيا روي شما تأثير نخواهد داشت ، مگر اينکه شما اجازه دهيد .

آدم‌هايي که شما را بارها و بارها مي‌آزارند ،
مانند کاغذ سمباده هستند . آن ها شما را مي‌خراشند ،
اما در نهايت اين شما هستيد که صيقلي و براق خواهيد شد وآن ها مستهلک و فرسوده .
محال است بارانی از محبت به کسی هدیه کنی ودستهای خودت خیس نشود
چه زیباست
بی قیدوشرط عشق بورزیم
بی قصدوغرض حرف بزنیم
بی دلیل ببخشیم
وازهمه مهمتر
بی توقع
به تمام موجودات
محبت کنیم...
عجیب است که مردم چقدر برای مبارزه با شیطان تلاش میکنند
اگر همین انرژی را صرف عشق ورزیدن به همراهانشان کنند، شیطان در تنهایی خود خواهد مرد.


"هلن کلر "

Forooheh Setareh
خطاهای فرزند پروری

-خطای تو بدی یعنی پدر و مادر کاری بکنن که معنی اون این باشه که فرزندشون بده .دقت کنین بچه ها کار بد میکنن اما بد نیستند. اونچه بده و باید تنبیه بشه رفتار بچه است، کار نادرستشه نه خودش

-خطای تو مهم نیستی مثلا
بچه مامان امروز ناهار چی داریم؟
مامانقرمه سبزی
بچهدوست ندارم .من شیر کاکائو میخورم
مامانچی دوست نداری؟چرا ؟خیلی خوشمزه است. بابا خیلی دوست داره
خطابابا مهمه ،تو مهم نیستی

-خطای انتظار وقتی که از بچه انتظار داشته باشیم که بفهمه ما چی میخواهیم بگیم اما از خودمون انتظار نداشته باشیم که واضح و درست حرف بزنیم خطا کرده ایم

-خطای نادیده گرفتن وقتی بچه رو نمیبینیم،وقتی احساسش و سلیقه و علاقه اون رو نمیبینیم مرتکب خطای نادیده گرفتن شدیم.

-خطای سوءاستفاده از قدرت یک پدر و مادر خوب باید قدرت داشته باشند اما نباید زور گویی کنند

-خطای دخالت وقتی پدر و مادر دچار این خطا میشوند که در حریم فرزندشون دخالت کنند. وقتی موقع غذاخوردن رعایت احترام او و بشقابش رو نمیکنن و غذا میریزن تو ظرفش و میگن بخور ،برات خوبه. و یا وقتی سرزده وارد اتاقش میشوند و یا وقتی دفتر خاطرات و وسایل شخصی او را وارسی میکنن تا شاید...چون مادر هستن ویا دلواپس بچشون هستندو...

-خطای دروغ مال وقتیه که پدر و مادر دروغ میگن. از دروغهای ساده ای مثل این
غذا نخوری میگم لولو بخورتت
تا دروغهایی مثلاگه غذا نخوری دیگه دوستت ندارم

-خطای برچسب این خطا بدترین نوع خطاست مشکل هم اینه که گاهی اشکار نیست. دو نوع خطای برچسب داریم .خطای برچسب اشکار مثل وقتی که بچه رو تنبل ،لجباز میدونیم و اشکارا در گفته هامون به او تهمت یا برچسبی میزنیم. خطای برچسب پنهان است که برچسب توی صحبت ما اشکار نیست اما در عمل یا معنی کارهامون میتونه پنهان باشه.
هرنوع برچسبی خوب یا بد ،منفی یا مثبت، تنبل ،شاگرد پادو ،مهمون و شازده کوچولو و... همه این برچسبها عوارض منفی دارن چون واقعیت نیستند.

عبدالوهاب فیروزی
سلام به همراهان نیک اندیش و نیکو نهاد و خوشرفتار و یاوران پنهان نوجوان امروزی !فردا به یاری حق ساعت / یا صبح در رادیو تهران در مورد والدین تک فرزند در خدمت شما هستم . امیدوارم بتوانم به لطف الهی پاسخ مفید و مناسبی به پرسش های شنوندگان این رسانه بدهم . سپاس از توجه و عنایت همیشگی شما .


یک پلنگ تیزپا و قدرتمند، اگر با هزار کیلومتر سرعت هم بدود؛ باز نمیتواند؛ به پرواز درآید.
ولى، یک گنجشک کوچک، با کمترین سرعت هم پرواز می کند.
زیرا براى پرواز نیاز به بال داریم؛ نه قدرت و سرعت!
بال پرواز ما انسانها، ذهن ماست.
موفقیت، هیچ ربطى به هیکل، زیبایى، جنسیت، قدرت، سن و سال، داخلى و خارجى بودن ندارد!
درصد موفقیت انسانها بستگى به درصد استفاده از قدرت ذهنشان دارد.
pandaane
به قول مولانا
ره آسمان درون است؛ پر عشق را بجنبان
پر عشق چون قوى شد؛ غم نردبان نماند

 

رازهای روانشناسی

فرق بین دوستت دارم و عاشقت هستم چیست؟
پاسخی زیبا از چارلی چاپلین
پاسخ چارلی بسیار ساده بود
وقتی گلی را دوست دارید آن را گلچین میکنید(می چینید) اما وقتی شما عاشق گلی هستید آن را هر روز آبیاری می کنید
کسی که این(متن) را بفهمد زندگی را فهمیده است
م


- هر چالشی فرصتی برای رشد و پیشرفت است.

- شما نتیجه افکاری هستید که تا کنون داشته اید.

- اگر به همان عادت های قدیمی ادامه دهید, زندگی تان بهتر از این نخواهد شد.

- تا زمانی که دیگران را مسبب ناکامی های خود بدانید, هرگز موفق نخواهید شد.

- اگر می خواهید بهترین ها را دریافت کنید, باید باور داشته باشید که سزاوار بهترین ها هستید.
جک کنفیلد

 


خدمات کانال آزمون یاب کاملا رایگان می باشد. لطفا برای بهرمندی دیگران انتشار دهید


کودک موجودی است استثنایی که باید به آن عشق دادوعشق,,,

بزرگترین نیاز او نیاز به محبت است,,,

از کنارخواسته های کوچکش نبایدآسان گذشت پاسخ به این نیازها,پاسخ به امنیت کودک است,,,

فراتر از آن چیزی که فکرمیکنید میفهمد وراحتر از آن چیزی که فکرمیکنید آرام میگیرد,,,

با او حرف بزن هرچند که زبان تو را نفهمد و او را لمس کن هرچندکه پاسخی نگیری,,,

مطمئن باش پاسخ نگاه ها و مهربانی هایت را روزی به تو خواهد داد,,,

زیباتر و حساستر از آن چیزی است که می اندیشی ,,,

او را دریاب چرا که او....

‌««تنها یک کودک است»»

 

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ…
ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﯼ؛
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺵ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻧﯽ ﺍﺳﺖ …
ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻧﺞ ﺑﺒﺮﯼ؛
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺵ ﺭﻧﺞ ﺑﺮﺩﻧﯽ ﺍﺳﺖ …
ﮐﻠﯿﺪ ﻟﺬﺕ ﻭ ﺭﻧﺞ ﺩﺳﺖ ﺗﻮﺳﺖ
قصد داشتم دست اتفاق را بگيرم؟؟
تا نيفتد ! اما امروز فهميدم که اتفاق خواهد افتاد،***
اين ما هستيم که نبايد با او بيفتيم ...!



ﺩﺭ ﯾﮏ ﺩﻫﮑﺪﻩ ﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﻌﻠﻢ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺗﺼﻮﯾﺮﯼ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﯾﮑﻪ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﺍﺳﺖ ﺭﺍ
ﺑﮑﺸﻨﺪ. ﺍﻭﺑﺎﺧﻮﺩ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﻓﻘﯿﺮ ﺣﺘﻤﺎ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﺑﻮﻗﻠﻤﻮﻥ ﻭ ﻣﯿﺰ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﻣﯿﮑﺸﻨﺪ. ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺩﺍﺩ , ﻣﻌﻠﻢ ﺷﻮﮐﻪ ﺷﺪ. ﺍﻭ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﺭﺍ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ
ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﻮﺩ؟ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻤﺎ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﺮﺳﺎﻧﺪ. ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ
ﮐﺸﺎﻭﺭﺯﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮔﻨﺪﻡ ﻣﯿﮑﺎﺭﺩ . ﻣﻌﻠﻢ ﺑﺎﻻﯼ ﺳﺮ ﺁﻥ ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ؟ﮐﻮﺩﮎ ﺩﺭ
ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ ﮔﻔﺖ :ﺧﺎﻧﻢ ,ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﺷﻤﺎﺳﺖ .
ﻣﻌﻠﻢ ﺑﯿﺎﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﻮﺩﮎ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﭘﯿﺶ ﺍﻭ ﻣﯿﺎﻣﺪ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻢ
ﻣﻌﻠﻢ ﺩﺳﺖ ﻧﻮﺍﺯﺷﯽ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺍﻭ ﺑﮑﺸﺪ ....
ﻭﯾﮑﺘﻮﺭ ﻫﻮﮔﻮﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﯾﻦ ﻣﺤﺒﺘﻬﺎ ﺍﺯ ﺿﻌﯿﻔﺘﺮﯾﻦ ﺣﺎﻓﻈﻪ ﻫﺎ ﭘﺎﮎ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ. .
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺫﺭﻩ ﻛﺎﻫﯿﺴﺖ ، ﻛﻪ ﻛﻮﻫﺶ ﻛﺮﺩﯾﻢ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﺎﻡ ﻧﮑﻮﯾﯽ ﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺎﺭﺵ ﻛﺮﺩﯾﻢ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺠﺰ ﻧﻢ ﻧﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﻬﺎﺭ ،
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺠﺰ ﺩﯾﺪﻥ ﯾﺎﺭ ،
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺠﺰ ﻋﺸﻖ ،
ﺑﺠﺰ ﺣﺮﻑ ﻣﺤﺒﺖ ﺑﻪ ﻛﺴﯽ ،
ﻭﺭﻧﻪ ﻫﺮ ﺧﺎﺭ ﻭ ﺧﺴﯽ ،
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﺴﯽ


. ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﭼﯿﺰ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺍﺳﺖ،
ﺩﺭﺳﺖ ﻣﺜﻞ ﯾﻚ ﻣﻌﺠﺰﻩ،
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽﺁﯾﺪ ﮔﺎﻡ ﻫﺎﯾﺶ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺁﺭﺍﻡ ﺍﺳﺖ
ﻛﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺣﺘﯽ ﺻﺪﺍﯼ ﭘﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﻮﯼ
ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺩﺭﺩﺵ ﺭﺍ ﺗﺎ ﻣﻐﺰ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﺣﺲ ﻣﯽﻛﻨﯽ.
ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﯾﻚ ﺣﺲ ﺩﺭﻭﻧﯽ ﺍﺳﺖ،
ﻫﯿﭻﻛﺲ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻤﺎﻥ ﻛﻨﺪ،
ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺣﺎﺻﻞ ﻧﻮﻉ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺳﺖ،
ﺗﻌﺒﯿﺮﯼ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺯ ﺑﻮﺩﻥ
ﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﯽ ﺁﺯﺍﺩ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ .
خوشبختی لذت بردن از لحظه اکنون است...

دزدی مرتبا به دهكده اي ميزد، ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺭﺩﭘﺎﯼ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ، ﺷﺒﻴﻪ ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩ ﯾﮑﯽ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺩﺯﺩ، ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ، ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﺵ ﺷﺒﯿﻪ ﭼﮑﻤﻪ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩﻩ. ﻫﺮﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻃﺮﯾﻘﯽ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺭﺍ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ. ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ؛ ﺩﺯﺩ، ﺧﻮﺩﮐﺪﺧﺪﺍﺳﺖ، ﻣﺮﺩﻡ ﭘﻮﺯﺧﻨﺪﯼ ﺯﺩﻥ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻪﺩﻝ ﻧﮕﯿﺮ، ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﯽ ﻓﻘﻂ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻋﺎﻗﻞ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﺍﻭﺳﺖ.
ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪ ﻭقتی ﺍﺣﻮﺍﻟﺶ ﺭﺍ ﺟﻮﯾﺎ می ﺷﺪﻧﺪ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺩﺯﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮐﺸﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ ﻭﻟﯽ ﺩﺭﮎ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ، ﻓﺮﺳﻨﮕﻬﺎ ﻓﺎﺻﻠﻪﺩﺍﺷﺖ، ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻧﻮﺷﺖ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ. ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺁﺑﺎﺩﯼ، ﺩﺍﻧﺴﺘﻦ ﺑﻬﺎﻳﺶ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻭﻟﯽ ﻧﺎﺩﺍﻧﯽ،ﺍﻧﻌﺎﻡ ﺩﺍﺷﺖ.
"سيمين بهبهاني"

قرن ۱۳ طاعون شایع شد، کلیسا آن را نشانه گناهان یهودیان دانست، ۱۲هزار یهودی در باواریا و استراسبورگ سوزانده شدند. بقیه مردم را طاعون کشت.
—————————————————
پایان قرن ۱۶ برای مدتی جراحی ممنوع شد.پاپ معتقد بود که در روز رستاخیز قطعات بدن نمی توانند یکدیگر را پیدا کنند! هزاران نفر با این تصمیم پاپ مردند بلکه اجزای بدنشان در روز رستاخیز گم نشود!
—————————————————
قرن ۱۷ ادعا شد لمس استخوان‌های یک قدیس در فلورانس باعث شفا می‌شود،زیست‌شناسی تصادفی کشف کرد که استخوان یک بز است، اما استخوانها همچنان شفا می‌داد!
—————————————————
انسان ها نادان به دنيا مى آيند نه احمق
آنها توسط آموزش اشتباه ، احمق میشوند!

بزرگترين دشمن سعادت و آزادى انسان ها دفاع کورکورانه از عقايد و باورهاى غلط است.
براتند راسل

نکات و نوشته های نایاب روانشناسی کودک و خانواده


هیچکس نمیدانست که این ویلون زن همان جاشوا بل (Joshua Bell) یکی از بهترین موسیقی دانان جهان است و هر یک قطعات نوشته شده ی این کنسرت سه و نیم ملیون دلار می ارزد!
جاشوا بل (Joshua Bell)، دو روز قبل از نواختن در سالن مترو، در یکی از تئاتر های شهر بوستون، برنامه ای اجرا کرده بود که تمام بلیط هایش پیش فروش شده بود، وقیمت متوسط هر بلیط یکصد دلار بود.


این یک داستان حقیقی است، نواختن جاشوا بل در ایستگاه مترو توسط واشینگتن پست ترتیب داده شده بود، وبخشی از تحقیقات اجتماعی برای سنجش توان شناسایی، سلیقه و الوویت های مردم بود.


نتیجه آیا ما در شرایط معمولی و ساعات نامناسب، قادر به مشاهده و درک زیبایی هستیم؟
لحظه ای برای قدردانی از آن توقف میکنیم؟
آیا نبوغ و شگرد ها را در یک شرایط غیر منتظره میتوانیم شناسایی کنیم؟


یکی از نتایج ممکن این آزمایش میتواند این باشد
اگر ما لحظه ای فارغ نیستیم که توقف کنیم و به یکی از بهترین موسیقی دانان جهان که در حال نواختن یکی از بهترین قطعات نوشته شده برای ویلون است، گوش فرا دهیم ،چه چیز های دیگری را داریم از دست میدهیم؟
M_K
چه طور است که برخی دوستی ها تا سال ها پایدار می ماند و بسیار عمیق می شود اما برخی ازدواج ها حتی ۲ سال هم دوام نمی آورد؟ مهم ترین علت این است که ما در رابطه دوستی با یک نفر دیگر هرگز طرف مقابل را کنترل نمی کنیم و نمی خواهیم دوستمان را مطابق میل خودمان تغییر دهیم. این اشتباه مهلک بسیاری از همسران در زندگی مشترک است.
اغلب آن ها نمی دانند که هیچ کس نمی تواند فرد دیگری را تغییر دهد و همه قادرند فقط خودشان را تغییر دهند حتی همسران؛ به این ترتیب به جای این که سعی کنند خود را تغییر دهند سعی می کنند همسرشان را تغییر دهند و از این جاست که ناکامی و تعارض سرباز می کند.

" ویلیام گلاسر "
تفکر اردکی
دو اردک بعد از دعوایی که هیچ‌وقت زیاد طول نمی‌کشد، از هم جدا می‌شوند و در جهت مخالف هم شنا می‌کنند. بعد هر یک از اردک‌ها چند بار بال‌هایش را به شدت به هم می‌زند و انرژی مازادی را که در طول دعوا در او جمع شده، آزاد می‌کند. آن‌ها بعد از به هم زدن بال‌هایشان با آرامش روی آب شناور می‌شوند، مثل این که هیچ اتفاقی نیفتاده است.

اگر اردک، ذهن انسان را داشت، این درگیری را با فکر کردن و داستان‌سازی درباره‌ی آن زنده نگه می‌داشت. داستان اردک احتمالا این می‌شد «باور نمی‌کنم چنین کاری کرده باشد. تا چند سانتی‌متری من جلو آمد. فکر می‌کند برکه مال اوست. اصلاً ملاحظه‌ی حریم مرا نمی‌کند. دیگر هرگز به او اعتماد نخواهم کرد. دفعه‌ی بعد برای اذیت و آزار من کاردیگری خواهد کرد. مطمئنم از حالا دارد توطئه‌چینی می‌کند. ولی من دیگر نمی‌توانم تحمل کنم. درسی به او می‌دهم که هرگز فراموش نکند.»... اگر اردک دارای ذهن انسان بود،‌چه‌قدر زندگی برایش دشوار می‌شد...

درسی که اردک به ما می‌آموزد این است

بال‌هایت را به هم بزن

ماجرا را رها کن

و به تنها مکان قدرت یعنی زمان حال برگرد.

"رهایی از گذشته"
Talkh o shirin
leaves
" آرامش" به معنای آن نيست که صدايی نباشد،
مشکلی وجود نداشته باشد،
يا کار سختی پيش رو نباشد!

" آرامش" يعني در ميان صدا، مشکل و کار سخت، دلی آرام وجود داشته باشد...
و این آرامش، فقط با یادِ خدا و توکل بر خدا ممکن است.❣ innocent

به توکلِ نام اعظمت،
leavesبسم الله الرحمن الرحيمleaves

"دلتان آرام "purple_

talkhoshirini
خدای من!
تو چقدر به من نزدیکی با این همه فاصله ای که من از تو گرفته ام.
تو که اینقدر دلسوز منی!

خدایا تو کی نبود�� که بودنت دلیل بخواهد؟
تو کی غایب بوده ای که حضورت نشانه بخواهد؟
تو کی پنهان بوده ای که ظهورت محتاج آیه باشد؟

کور باد چشمی که تو را ناظر خویش نبیند.
کور باد نگاهی که دیده بانی نگاه تو را درنیابد.
بسته باد پنجره ای که رو به آفتاب ظهور تو گشوده نشود.
و زیانکار باد سودای بنده ای که از عشق تو نصیب ندارد.talkhoshirini
شخصی تعریف میکرد توی رستوران نشسته بودم که یک دفعه یه مرده که با تلفن صحبت میکرد فریاد کشید و خیلی خوشحالی کرد و بعد از تمام شدن تلفن، رو به گارسون گفت همه کسانی که در رستورانند، مهمان من هستن به ""باقالی پلو و ماهیچه""

""بعد از سال دارم بابا میشم""

چند روز بعد تو صف سینما، همون مرد رو دیدم که دست بچه ی یا ساله ای را گرفته بود که به او بابا میگفت

پیش مرد رفتم و علت کار اون روزشو پرسیدم

مرد با شرمندگی زیاد گفت آن روز در میز بغل دست من، پیرمردی با همسرش نشسته بودند پیر زن با دیدن منوی غذاها گفت ای کاش میشد امروز باقالی پلو با ماهیچه میخوردیم، شوهرش با شرمندگی ازش عذر خواهی کرد و خواست به خاطر پول کمشان، فقط سوپ بخورند

من هم با آن تلفن ساختگی خواستم که همه مهمان من باشند تا اون پیرمرد بتونه بدون شرمندگی، غذای دلخواه همسرش را فراهم کنه.

((خدا)) را
فقط با
"دولا و راست شدن" و امتداد ""والضالین"" نمیتوان شناخت...!!
ﻧﺼﯿﺤﺖ ﭘﺪﺭم ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﻟﻪ ﺗﻮ ﺫﻫﻨﻢ ﻣﻮﻧﺪﻩ .
ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺍﮔﻪ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﯼ ﺑﻮﺩﯾﻦ ﻭ
ﺻﺎﺣﺐ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﭼﺎﯼ ﺁﻭﺭﺩ
ﺭﺩ ﻧﮑﻨﯿﻦ ،
ﺷﺎﯾﺪ
ﺍﯾﻦ ﺗﻨﻬﺎ ﭼﯿﺰﯾﻪ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ
ﺍﺯ ﻣﻬﻤﻮﻧﺶ ﺩﺍﺭﻩ
ﻭ ﺍﮔﻪ ﻧﺨﻮﺭﯾﻦ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﻨﻪ ....
ﺣﻮﺍﺳﻤﻮﻥ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﺎﺷﻪ
عجب دنیاییست!
در کله پزی ها هم زبان از مغز گرانتر است!
درست مثل جامعه که چرب زبانها از عاقلان ارزشمندترند!
من و دنیا ..
همدیگر را رنگ میکنیم ،
من با مداد سیاه، دنیا با مداد سفید!......
من ..
روزهاي اورا! ..
او..
موهاي من را ! ...
talkhoshirini bouquetbouquetbouquetbouquetbouquetbouquetbouquetbouquetbouquetbouquetbouquetbouquetbouquetbouquetbouquetbouquetbouquetbouquet
قلبت را آرام كن..
يك وقتهايي بنشين و خلوت كن با تمام سكوت هايت…
نگاه كن به اطرافت…
به خوشبختى هايت…
به كساني كه ميداني دوستت دارند…
به وجود آدم هايي كه برايت اهميت دارند…
و به خدايي كه تنهايت نخواهد گذاشت…
گاهي يك جاي دنج انتخاب كن…
گاهي يك جاي شلوغ…
آرامش را در هر دو پيدا كن…
هم دركنار شلوغي آدم ها…
هم دركنار پنجره اي چوبي و تنها…
دلمشغولي ها را گاهي ساده تر حس كن…
باران را بي چتر بشناس…
خوشحالي را فرياد بزن…
و بدان كه تو..." بهترینی...

سبک زندگیتون رنگ خدا
وعاقبتتون بخیرtalkhoshirini
دهكده جهاني موفقيت .K
چگونه ممکن است که آدم‌ها هنگام بحث فقط در پی پیروزی باشند و به حقیقت اعتنا نکنند؟ شوپنهاور می‌گوید «به سادگی»؛ این «دنائت فطری بشری است.این امر نتیجه‌ی «نخوت ذاتی» و این واقعیت است که مردم پیش از سخن گفتن، فکر نمی‌کنند بلکه پرحرف و فریبکارند - آنها به سرعت موضعی اختیار می‌کنند، و از آن پس، فارغ از درستی یا نادرستی آن موضع، صرفا به خاطر غرور و خودرأیی به آن می‌چسبند. نخوت همیشه بر حقیقت غلبه می‌کند !

هنر همیشه بر حق بودن آرتور شوپنهاور
dehkade_jahani_movafaghiyat
شیوانا ۱۲ – فقط به خاطر او !

شیوانا با عده ای از شاگردان از راهی عبور می کردند. درکنار جوی آب و زیر درخت جوانی را دیدند که با شوق و جدیت فراوان مشغول مطالعه بود طوری که اصلا متوجه حضور شیوانا و جمع همراه او نشد. شیوانا لختی توقف کرد و از جوان پرسید ” برای چه اینچنین غرق مطالعه شده است و با این جدیت درس می خواند!؟” جوان لبخندی زد و گفت” به سه دلیل ! اول اینکه پدر و مادرم از من قول گرفته اند سخت درس بخوانم و در آزمون ورودی ارتش امپراتور قبول شوم و به شغل آبرومندی برسم که آبروی خاندان را حفظ کنم. دلیل دوم این است که پدرم مرا ترسانده که اگر در آزمون ورودی قبول نشوم مرا به شلاق خواهد بست و درد و شکنجه بسیاری نصیبم خواهد شد و دلیل سوم هم این است که اگر در این آزمون پذیرفته نشوم مجبورم به کارهایی روی آورم که در شان من نیست و با کسانی همکار شوم که خودم را هم رده آنها نمی دانم و از این بابت مسلما رنج زیادی خواهم کشید!”

یکی از شاگردان شیوانا سری تکان داد و گفت ” جوان بیچاره هیچ راهی جز درس خواندن جدی و قبول شدن حتمی در آزمون ندارد.وقتی این همه ترس و قول و هراس وجود دارد او چگونه می تواند با این شوق و اشتیاق درس بخواند!؟”

شیوانا سری تکان داد و گفت همه این دلایل که این پسر گفت نمی توانند این شوق و جدیتی که می بینیم را در او زنده کنند!؟ عامل محرک او چیزی بسیار قوی تر از ترس و وحشت و محرومیت و از این قبیل قصه هاست. تنها یک هدف زیبا وپاک و مقدس می تواند تلاشی زیبا و تحسین برانگیز و کامل را شکل دهد. “

سپس شیوانا رو به پسر کرد و گفت ” اگر هر سه عاملی که گفتی از بین بروند! یعنی برای خانواده دیگر راه یافتن تو به درگاه امپراتور اهمیتی نداشته باشد و شکنجه و شلاقی هم در بین نباشد و فرصت کافی به تو داده شود تا بدون اینکه وارد بازار کار شوی باز سال دیگر در آزمون شرکت کنی ، آیا باز هم با این جدیت و سخت گیری درس را دنبال می کنی؟!”

پسرک لبخندی زد و گفت ” حق با شماست! یک دلیل دیگر هم هست که معمولا به کسی نمی گویم! آن هم این است که دل به دختری از همکاران پدر سپرده ام که شرط ازدواج با او یافتن شغلی آبرومندانه در درگاه امپراتور است. من بیشتر به دلیل اوست که این زحمت را به خودم هموار می کنم . فقط به خاطر او ! “

شیوانا سری به نشانه تشکر تکان داد و برای او آرزوی موفقیت کرد و از او جدا شد و راه خود را در پیش گرفت. چند قدم که از پسرک دور شدند شیوانابه سوی شاگردان بازگشت و گفت ” هر وقت در جایی شوق و شور و هیجان بیش از حد را دیدید شک نکنید که در ورای این شوق عشقی بزرگ نهفته است. ترس و هراس و ابهام و وحشت هرگز نمی توانند شور و اشتیاق ایجاد کنند!”
dehkade_jahani_movafaghiyat

یاد بگیریم هر چیزی ارزش به خاطر سپردن را ندارد. bck_small_square dehkade_jahani_movafaghiat
آدم هايی كه ميدانند چه ميخواهند را دوست دارم!
آدم هايی كه مرز دارند،...
كه نه گفتن بلدند،...
كه ميتوانند بگويند چه چيز را ميخواهند و چه چيز را نميخواهند....
آدم هايي كه تو را در "هزارتوی ابهام" و "حدس بزن چه چيزی توی دلم دارم" گرفتار نميكنند!
آدم هايی كه...
آدم هايی كه مرزشان مشخص است زندگی را راحت ميكنند...
نگاه ميكنی و ميبينی همپوشانی مرزها بين تو و او چقدر است،...
چيزي كه ميخواهد را ميشود به او داد،
چيزي كه ميخواهی را ميتوانی بگيری!
كه اگر نشد نه كسی احساس قربانی بودن ميكند،..
نه حس فريب دارد،..
نه بار دِين خويش را بر شانه ديگری مي گذارد...
آدم هايی كه مرز دارند غنيمتند!
شفافيتشان شفافيت مي آورد...
نه گفتنشان نه گفتن را آسان ميكند...
خودشان هستند و ميگذارند خودت باشی...
بي قضاوت،
بي دلخوری،
بي رنج....
آدم هايی كه می دانند چه می خواهند،دوستان خوبی می شوند...
dehkade_jahani_movafaghiat
ما انسان ها به حکم انسان بودنمان، موجودات فراموش کاری هستیم
نسبت به هم، نسبت به خدا
یادمان می رود که گاهی خدا را شکر، شبیه یک لبخند مادر می شود، شبیه قامت استوار پدر
گاهی تشکر از خدا آن حس زیبای یک صبح دلپذیر پاییزی است،
کنار نان تازه و صدای قاشق گردان در فنجان چای
روزی شبیه قطره های باران است

بی امان میان رفت و آمد برف پاک کن ماشین ها که انگار آنها هم برای هنر آفرینی خدا دست تکان می دهند
و گاه آن آرامش شکوهمند دانه های برف که شهر را وادار به سکوت می کند،با احترام

خدا را شکر، همان حس زیبای بودن کنار آدم هایی است که محبت و دوستی را از قصه ها بیرون می آورند، قاب می کنند و به دیوار زندگی ات می آویزند
خدا را شکر ، گاهی اصلاً همان تشکر از آدم هاست
می تواند شبیه به گرمی فشردن یک دست باشد یا حتی نگاه در چشم های کسی و لبخندی از ته دل،
شبیه یک شاخه مریم و دسته نرگس در گلدان سفالی فیروزه ای رنگ یادگار مادربزرگ
تنها یادمان بماند که کسی نه آن بالا بالاها که در همین نزدیکی حواسش با ماست
کافی است لا به لای ساعت های شلوغ زندگی، حواس ما هم کمی با او باشد.

dehkade_jahani_movafaghiat
wards_arrow_with_hook نوشته بسیار زیبا از کتاب کنت مونت کریستو اثر الکساندر دوما...

در این دنیا نه خوشبختی هست و نه بدبختی فقط قیاس یک حالت با حالتی دیگر است.تنها کسی که حد اعلای بدبختی را شناخته باشد میتواند حد اعلای خوشبختی را نیز درک کند.میبایست انسان خواسته باشد بمیرد، تا بداند زنده بودن چقدر خوب است. پس زندگی کنید و خوشبخت باشید.هرگز فراموش نکنید که تا روزی که خداوند بخواهد آینده انسان را آشکار کند، همه شناخت انسان در دو کلمه خلاصه میشود

صبر...... امید.......


dehkade_jahani_movafaghiat

شما نقاش زندگی خود هستید .. میتوانید دنیا را خاکستری کنید یا رنگی .. انتخاب با شماست arrow_right_hookdehkade_jahani_movafaghiat
طرح کلی ذهنی یک فرد چگونه شکل میگیرد؟
از دوران کودکی
از خانواده و مدرسه
از فرهنگ جامعه
اینها عوامل اصلی شرطی شدن ذهن ناخودآگاه انسان هستند, چه مثبت باشد چه منفی.

کودکی که در خانواده و فامیل و کلا در محیط ثروتمند متولد می شود، بدون هیچ زحمتی نصف راه ثروتمند شدن را رفته است.
شخصی که در خانواده و فامیلی با تحصیلات فوق تخصص رشد می کند، رویایش ورود به دانشگاه نیست ، او به اینکه از کجا فوق تخصص بگیرد می اندیشد.
کودکی که در برزیل به دنیا می آید نصف راه فوتبالیست شدن را طی کرده است.
برزیلیها به ورود به جام جهانی فکر نمی کنند آنها به بردن جام جهانی می اندیشند.

اکنون همه اینها را برعکس کنید
کودکی که در خانواده و محیطی ضعیف رشد می کند کار بسیار سختی در پیش خواهد داشت .( اما نه غیر ممکن)

تا کنون اندیشیده اید که چرا همه سنگ ها مال پای لنگ است؟
آیا پای لنگ خودش سنگ ها را جذب نمی کند؟

اما چگونه میتوان این چرخه علت و معلولی را به نفع خود به کار گرفت ؟

در فرمول پست قبل گفتیم که افکار و تصاویر ذهنی و باور های یک فرد در نهایت ، زندگی بیرونی او را می سازند و تجربیات زندگی ، به نوبه خود افکار و باورهای او را شکل می دهند .
این چرخه اگر منفی باشد می تواند مانند گرداب شخص را به درون خود بکشد.

راه رهایی از این چرخه، برنامه ریزی مجدد ذهن ناخودآگاه ماست.coffee

dehkade_jahani_movafaghiat
مـصــɠђ๏รţـطفي

گاهی بادویدن
برای رسیدن به کسی،

نفسی برای ماندن
درکناراونخواهی داشت،

پس باکسی بمان
که نصف راه رابه سمتت دویده باشد...
ملیحه
پسر ساله ای از مادرش پرسیدمامان برای تولد سالگیم چی کادو میگیری?? مادرپسرم هنوز خیلی مونده،،، پسر ساله شد،،، یک روز حالش بد شد مادر اورا به بیمارستان برد دکتر گفت پسرت بیماری قلبی داره پسر از مادرش پرسید???مادر من میمیرم??? مادر فقط گریه کرد،،، پسرتحت درمان بود ،،، همه فامیل برای تولد سالگی اش تدارک دیدند وقتی پسر به خانه آمد متوجه نامه ای که روی تختش بود افتاد،،،،،،، پسرم، اگر این نامه را میخوانی یعنی همه چیز عالی انجام شده یادته یه روز پرسیدی برای تولدت چی کادو میخوای??و من نمیدونستم چه جوابی بدم من قلبم رو به تو دادم ازش مراقبت کن و تولدت مبارک،،،، هیچ چیز توی دنیا بزرگتر از قلب مادرو عشقش نیست ،،،، كپي واسه اونايي كه عاشقه مادرشونن ازاد...
.
.
.
. کُلُفتیه صِداتو بِه رُخِ

"مادری "

که چجوری صُحبَتْ کَردَنو بهت یاد داده نَکِش |

دِلِش بِشکَنه کُل زِندِگیت میشکَنِهweary(
در هر رابطه دو نفره ای شش نفر حضور دارند
-من
-تو
-تصویری که من از تو در ذهن دارم
-تصویری که تو از من در ذهن داری
-تصور من از تصویری که خودم در ذهن تو دارم
-تصور تو از تصویری از خودت که در ذهن من است.
.
.
حواسمان به هر شش تا باشد!
گاهی زندگی سخت است و گاهی ما سخت ترش میکنیم . . .
گاهی آرامش داریم، خودمون خرابش میکنیم . . .
گاهی خیلی چیزارو داریم اما محو تماشای نداشته هامون میشیم . . .
گاهی حالمون خوبه اما با نگرانی فردا خرابش میکنیم . . .
گاهی میشه بخشید اما با انتقام ادامش میدیم . . .
گاهی میشه ادامه داد اما با اشتیاق انصراف میدیم . . .
گاهی باید انصراف داد اما با حماقت ادامه میدیم . . .
و گاهی . . . گاهی . . . گاهی . . . تمام عمر اشتباه میکنیم و نمیدونیم یا نمیخوایم... بدونیم. . . .
کاش بیشتر مراقب خودمون، تصمیماتمون و گاهی . . . گاهی های زندگیمون باشیم . . .
کاش یادمون نره .که فقط
یک-بار-زنده-ایم-و-زندگی-میکنیم-فقط-یکبار!
به آن هایی که دوستشان دارید
بی بهانه بگویید دوستت دارم
بگویید در این دنیای شلوغ
سنجاقشان کرده اید به دلتان

نکات و نوشته های نایاب روانشناسی کودک و خانواده


داستان ویولونیست ایستگاه متروی واشینگتن
در یک سحرگاه سرد ماه ژانویه، مردی وارد ایستگاه متروی واشینگتن دی سی شد و شروع به نواختن ویلون کرد.
این مرد در عرض ۳۰ دقیقه، شش قطعه ازبهترین قطعات باخ را نواخت.
از آنجا که شلوغ ترین ساعات صبح بود، هزاران نفر برای رفتن به سر کارهایشان به سمت مترو هجوم آورده بودند.
سه دقیقه گذشته بود که مرد میانسالی متوجه نوازنده شد.
از سرعت قدمهایش کاست و چند ثانیه ای توقف کرد، بعد با عجله به سمت مقصد خود براه افتاد.
یک دقیقه بعد، ویلونزن اولین انعام خود را دریافت کرد.
خانمی بی آنکه توقف کند یک اسکناس یک دلاری به درون کاسه اش انداخت و با عجله براه خود ادامه داد.
چند دقیقه بعد، مردی در حالیکه گوش به موسیقی سپرده بود، به دیوار پشت سر تکیه داد، ولی ناگهان نگاهی به ساعت خود انداخت وبا عجله از صحنه دور شد.
کسی که بیش از همه به ویلون زن توجه نشان داد، کودک سه ساله ای بود که مادرش با عجله و کشان کشان به همراه می برد. کودک یک لحظه ایستاد و به تماشای ویلونزن پرداخت، مادر محکم تر کشید وکودک در حالیکه همچنان نگاهش به ویلون زن بود، بهمراه مادر براه افتاد، این صحنه، توسط چندین کودک دیگرنیز به همان ترتیب تکرار شد، و والدینشان بلا استثنا برای بردنشان به زور متوسل شدند.
در طول مدت ۳۰ دقیقه ای که ویلون زن می نواخت، تنها شش نفر، اندکی توقف کردند.
بیست نفر انعام دادند، بی آنکه مکثی کرده باشند، و سی و دو دلار عاید ویلون زن شد.
وقتیکه ویلون زن از نواختن دست کشید و سکوت بر همه جا حاکم شد، نه کسی متوجه شد.
نه کسی تشویق کرد، ونه کسی او را شناخت.


هیچکس نمیدانست که این ویلون زن همان جاشوا بل (Joshua Bell) یکی از بهترین موسیقی دانان جهان است و هر یک قطعات نوشته شده ی این کنسرت سه و نیم ملیون دلار می ارزد!
جاشوا بل (Joshua Bell)، دو روز قبل از نواختن در سالن مترو، در یکی از تئاتر های شهر بوستون، برنامه ای اجرا کرده بود که تمام بلیط هایش پیش فروش شده بود، وقیمت متوسط هر بلیط یکصد دلار بود.


این یک داستان حقیقی است، نواختن جاشوا بل در ایستگاه مترو توسط واشینگتن پست ترتیب داده شده بود، وبخشی از تحقیقات اجتماعی برای سنجش توان شناسایی، سلیقه و الوویت های مردم بود.


نتیجه آیا ما در شرایط معمولی و ساعات نامناسب، قادر به مشاهده و درک زیبایی هستیم؟
لحظه ای برای قدردانی از آن توقف میکنیم؟
آیا نبوغ و شگرد ها را در یک شرایط غیر منتظره میتوانیم شناسایی کنیم؟


یکی از نتایج ممکن این آزمایش میتواند این باشد
اگر ما لحظه ای فارغ نیستیم که توقف کنیم و به یکی از بهترین موسیقی دانان جهان که در حال نواختن یکی از بهترین قطعات نوشته شده برای ویلون است، گوش فرا دهیم ،چه چیز های دیگری را داریم از دست میدهیم؟
M_K
چه طور است که برخی دوستی ها تا سال ها پایدار می ماند و بسیار عمیق می شود اما برخی ازدواج ها حتی ۲ سال هم دوام نمی آورد؟ مهم ترین علت این است که ما در رابطه دوستی با یک نفر دیگر هرگز طرف مقابل را کنترل نمی کنیم و نمی خواهیم دوستمان را مطابق میل خودمان تغییر دهیم. این اشتباه مهلک بسیاری از همسران در زندگی مشترک است.
اغلب آن ها نمی دانند که هیچ کس نمی تواند فرد دیگری را تغییر دهد و همه قادرند فقط خودشان را تغییر دهند حتی همسران؛ به این ترتیب به جای این که سعی کنند خود را تغییر دهند سعی می کنند همسرشان را تغییر دهند و از این جاست که ناکامی و تعارض سرباز می کند.

" ویلیام گلاسر "
تفکر اردکی
دو اردک بعد از دعوایی که هیچ‌وقت زیاد طول نمی‌کشد، از هم جدا می‌شوند و در جهت مخالف هم شنا می‌کنند. بعد هر یک از اردک‌ها چند بار بال‌هایش را به شدت به هم می‌زند و انرژی مازادی را که در طول دعوا در او جمع شده، آزاد می‌کند. آن‌ها بعد از به هم زدن بال‌هایشان با آرامش روی آب شناور می‌شوند، مثل این که هیچ اتفاقی نیفتاده است.

اگر اردک، ذهن انسان را داشت، این درگیری را با فکر کردن و داستان‌سازی درباره‌ی آن زنده نگه می‌داشت. داستان اردک احتمالا این می‌شد «باور نمی‌کنم چنین کاری کرده باشد. تا چند سانتی‌متری من جلو آمد. فکر می‌کند برکه مال اوست. اصلاً ملاحظه‌ی حریم مرا نمی‌کند. دیگر هرگز به او اعتماد نخواهم کرد. دفعه‌ی بعد برای اذیت و آزار من کاردیگری خواهد کرد. مطمئنم از حالا دارد توطئه‌چینی می‌کند. ولی من دیگر نمی‌توانم تحمل کنم. درسی به او می‌دهم که هرگز فراموش نکند.»... اگر اردک دارای ذهن انسان بود،‌چه‌قدر زندگی برایش دشوار می‌شد...

درسی که اردک به ما می‌آموزد این است

بال‌هایت را به هم بزن

ماجرا را رها کن

و به تنها مکان قدرت یعنی زمان حال برگرد.

"رهایی از گذشته"
Talkh o shirin
leaves
" آرامش" به معنای آن نيست که صدايی نباشد،
مشکلی وجود نداشته باشد،
يا کار سختی پيش رو نباشد!

" آرامش" يعني در ميان صدا، مشکل و کار سخت، دلی آرام وجود داشته باشد...
و این آرامش، فقط با یادِ خدا و توکل بر خدا ممکن است.❣ innocent

به توکلِ نام اعظمت،
leavesبسم الله الرحمن الرحيمleaves

"دلتان آرام "purple_

talkhoshirini
خدای من!
تو چقدر به من نزدیکی با این همه فاصله ای که من از تو گرفته ام.
تو که اینقدر دلسوز منی!

خدایا تو کی نبود�� که بودنت دلیل بخواهد؟
تو کی غایب بوده ای که حضورت نشانه بخواهد؟
تو کی پنهان بوده ای که ظهورت محتاج آیه باشد؟

کور باد چشمی که تو را ناظر خویش نبیند.
کور باد نگاهی که دیده بانی نگاه تو را درنیابد.
بسته باد پنجره ای که رو به آفتاب ظهور تو گشوده نشود.
و زیانکار باد سودای بنده ای که از عشق تو نصیب ندارد.talkhoshirini
شخصی تعریف میکرد توی رستوران نشسته بودم که یک دفعه یه مرده که با تلفن صحبت میکرد فریاد کشید و خیلی خوشحالی کرد و بعد از تمام شدن تلفن، رو به گارسون گفت همه کسانی که در رستورانند، مهمان من هستن به ""باقالی پلو و ماهیچه""

""بعد از سال دارم بابا میشم""

چند روز بعد تو صف سینما، همون مرد رو دیدم که دست بچه ی یا ساله ای را گرفته بود که به او بابا میگفت

پیش مرد رفتم و علت کار اون روزشو پرسیدم

مرد با شرمندگی زیاد گفت آن روز در میز بغل دست من، پیرمردی با همسرش نشسته بودند پیر زن با دیدن منوی غذاها گفت ای کاش میشد امروز باقالی پلو با ماهیچه میخوردیم، شوهرش با شرمندگی ازش عذر خواهی کرد و خواست به خاطر پول کمشان، فقط سوپ بخورند

من هم با آن تلفن ساختگی خواستم که همه مهمان من باشند تا اون پیرمرد بتونه بدون شرمندگی، غذای دلخواه همسرش را فراهم کنه.

((خدا)) را
فقط با
"دولا و راست شدن" و امتداد ""والضالین"" نمیتوان شناخت...!!
ﻧﺼﯿﺤﺖ ﭘﺪﺭم ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﻟﻪ ﺗﻮ ﺫﻫﻨﻢ ﻣﻮﻧﺪﻩ .
ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺍﮔﻪ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﯼ ﺑﻮﺩﯾﻦ ﻭ
ﺻﺎﺣﺐ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﭼﺎﯼ ﺁﻭﺭﺩ
ﺭﺩ ﻧﮑﻨﯿﻦ ،
ﺷﺎﯾﺪ
ﺍﯾﻦ ﺗﻨﻬﺎ ﭼﯿﺰﯾﻪ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ
ﺍﺯ ﻣﻬﻤﻮﻧﺶ ﺩﺍﺭﻩ
ﻭ ﺍﮔﻪ ﻧﺨﻮﺭﯾﻦ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﻨﻪ ....
ﺣﻮﺍﺳﻤﻮﻥ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﺎﺷﻪ
عجب دنیاییست!
در کله پزی ها هم زبان از مغز گرانتر است!
درست مثل جامعه که چرب زبانها از عاقلان ارزشمندترند!
من و دنیا ..
همدیگر را رنگ میکنیم ،
من با مداد سیاه، دنیا با مداد سفید!......
من ..
روزهاي اورا! ..
او..
موهاي من را ! ...


قلبت را آرام كن..
يك وقتهايي بنشين و خلوت كن با تمام سكوت هايت…
نگاه كن به اطرافت…
به خوشبختى هايت…
به كساني كه ميداني دوستت دارند…
به وجود آدم هايي كه برايت اهميت دارند…
و به خدايي كه تنهايت نخواهد گذاشت…
گاهي يك جاي دنج انتخاب كن…
گاهي يك جاي شلوغ…
آرامش را در هر دو پيدا كن…
هم دركنار شلوغي آدم ها…
هم دركنار پنجره اي چوبي و تنها…
دلمشغولي ها را گاهي ساده تر حس كن…
باران را بي چتر بشناس…
خوشحالي را فرياد بزن…
و بدان كه تو..." بهترینی...

سبک زندگیتون رنگ خدا
وعاقبتتون بخیرtalkhoshirini
دهكده جهاني موفقيت .K
چگونه ممکن است که آدم‌ها هنگام بحث فقط در پی پیروزی باشند و به حقیقت اعتنا نکنند؟ شوپنهاور می‌گوید «به سادگی»؛ این «دنائت فطری بشری است.این امر نتیجه‌ی «نخوت ذاتی» و این واقعیت است که مردم پیش از سخن گفتن، فکر نمی‌کنند بلکه پرحرف و فریبکارند - آنها به سرعت موضعی اختیار می‌کنند، و از آن پس، فارغ از درستی یا نادرستی آن موضع، صرفا به خاطر غرور و خودرأیی به آن می‌چسبند. نخوت همیشه بر حقیقت غلبه می‌کند !

هنر همیشه بر حق بودن آرتور شوپنهاور

نکات و نوشته های ناب روانشناسی


مثبت اندیشی چیست؟؟؟
مثبت اندیشی به معنای خود را گول زدن نیست ـ
مثبت اندیشی به معنای ندیدن مشکلات نیست ـ
بلکه مثبت اندیشی یعنی
باور داشته باشید , برای هر مشکلی راهی هست ـ
باور داشته باشید , راه رسیدن به خواسته های تان , عزم و اراده خودتان است ـ
باور داشته باشید , اگر به هدفی نرسیدیم , آخر دنیا نیست ـ
باور داشته باشید که انسان ها , قصد آزار شما را ندارند ـ بلکه آن ها هم مشکلات خودشان را دارند ـ
و از همه مهم تر
باور داشته باشید که همه چیز در دست قدرت لایزال خداوند است ـ
از امروز تلاش کنید , مثبت باشید ـ فردی مثبت اندیش اما
آرامش نتيجه سه عبارت است
- تجربه ديروز
-استفاده امروز
-اميد به فردا .....

ولي اغلب ما با سه عبارت ديگر زندگي مي کنيم
- حسرت ديروز
- اتلاف امروز
-ترس از فردا....

در حالي که آفريدگار مهربان ...
گذشته را عفو ...
امروز را مدد....
و فردا را کفايت مي کند.

باید عاشق افکاری شد که
برایمان شادمانی و تندرستی و امید و خیر وبرکت به همراه می آورد.
مهربانی در گفتار ، اعتماد می آفریند.
مهربانی در اندیشه ، بصیرت می آفریند.
مهربانی در بخشش ، عِشق می آفریند.
پس ...
مهربان سخن بگوییم ،
زیبا ییندیشیم ،
و آفتاب عشق را به دنیای اطرافیانمان هدیه دهیم ...!
دکتر حامد سلیمی

(جلسه ) دفتر مراقبه

سلام خدمت همه ی دوستان.

اینم درس اول

اولين درس جادوگري...

هر كسي يه دفترچه ي كوچيك داشته باشه اسم اين دفتر رو مي گذاريم

دفتر مراقبه

ما همه ي تمرينهايي رو كه بايد انجام بديم و اون هايي رو كه انجام داديم و حتي اون هايي رو كه تنبلي كرديم و انجام نداديم ، اين تو مي نويسيم. باشه؟

ما،بارها و بارها ، مثلا" تصميم گرفتيم، فكر بد نكنيم ، اما يكهو به خودمون ميايم و مي بينيم يه عالم فكر بد و منفي كرديم.در حالي كه مي دونيم كارمون درست نيست اما در طي سالها اينجوري خودمون رو شرطي كرديم كه اختيار افكار و كارهامون كاملا" دستمون نيست! ببين... اين فكر بد واسه ي هر كسي يه شكلي داره! واسه يكي فكر و رفتار گناه آلوده كه مي تونه هر چيزي باشه! واسه يكي مثلا اين كه از عشقش جدا شده، حالا بايد فراموشش كنه اما نمي تونه! واسه ي يكي همه ي استرس هاو اضطراب هايي كه داره و... و... و... و... همه ي ما، يه چيزهايي داريم كه مي دونيم نبايد داشته باشيم اما به داشتن اون ها شرطي شديم! نا آگاهانه هم شرطي شديم! اولين كار تو كلاس جادوگري، اينه كه ياد بگيريم دوباره خودمون رو شرطي كنيم! اما اين دفعه آگاهانه!

 

براي شرطي شدن آگاهانه ، يه روش سه قسمتي وجود داره، به نام

مشارطه.مراقبه.مكاشفه.

مشارطهيعني ما ،يه شرطي واسه ي خودمون مي گذاريم! حالا هر شرطي!مثلا" شرط مي گذاريم به هيچ چيز ناراحت كننده اي فكر نكنيم يايه روز شكلات نخوريم يا...

مراقبهيعني ما،مراقبت مي كنيم كه به شرطي كه گذاشتيم، عمل كنيم!

مكاشفهيعني ما،كشف مي كنيم! يعني ما خودمون رو بررسي مي كنيم، ببينيم، به شرطي كه واسه خودمون گذاشتيم، چقدر عمل كرديم!

 

نكته ي اول سنگ بزرگ، علامت نزدنه! هيچ وقت در شروع يه مشارطه، نمي گيم تا ابد! تا آخر عمر!

مثلا" صد بار هم بگيم تا ابد هميشه خوشحال مي مونم،فايده اي نداره!چون، بعد مي بينيم در واقعيت اينجوري اتفاق نمي افته! اون وقت ، فقط دوباره نااميد مي شيم ، تازه به خودمون هم بي اعتماد مي شيم و اين باعث مي شه اين پيام بد رو به خودمون القا كنيم كه من هيچ وقت نمي تونم!

پس در ابتدا براي هر مشارطه يه زمان كوچولوي قابل تحمل مي گذاريم! مثلا" يك ساعت! بعد كم كم مي كنيمش ساعت، بعد يه روز در هفته، بعد ... تا برسيم به هميشه!

نكته ي دومبعد از اينكه يه شرط واسه خودمون گذاشتيم، همه ي سعيمون رو مي كنيم تا بهش عمل كنيم . بعدش دفتر مراقبه رو بر ميداريم و واسه ي خودمون مي نويسيم كه

من ، (اسمتم بنويس)،موفق شدم به شرطي كه براي خودم گذاشتم ،عمل كنم! آفرين به من!

تازه مي توني يك عالم هم خودت رو تحويل بگيري و از خودت تشكر كني! حتما" اين كار رو بكن! تو خيلي قوي هستي كه تونستي به شرطت عمل كني! اصلا" مهم نيست شرط چي بوده يا اينكه زمانش خيلي كوتاه بوده! مهم اينه كه تونستي! وقتي زمان عمل كردن به شرطت طولاني تر شد ، حتي براي خودت هديه بخر! كادوش كن ! روش بنويس تقديم به خودم كه به قولي كه به خودم دادم، عمل كردم! يا به خودت جايزه بده! هر چي! مثلا" يه چايي داغ! يه كش سر! يه استراحت دلچسب! هر چي كه دوست داري! اما يادت باشه ،، حتما" ، هم شرطت رو و هم زمان مراقبه و هم مكاشفه ي تهش رو توي دفتر مراقبه بنويس!

نكته ي سومما از حالا زياد با اين مشارطه، مراقبه، مكاشفه سر و كار داريم! پس جدي بگيرش!

 

تمرين اين جلسه

مي خوام يه چيزي رو واسه خودت مشارطه كني و بعد مراقبه و بعد مكاشفه.و همين الان توي دفتر مراقبه بنويسيش. مثلامن الان واسه ي خودم مشارطه كردم به مدت ساعت،خيلي خوش اخلاق باشم، به همه لبخند بزنم، و هر كسي رو كه ديدم توي دلم براش آرزو كنم همه ي آرزوهاش تو اين روز عيد بر آورده بشه!

 

 

مثلا" من تصميم گرفتم براي عمل كردن به مشارطه ي امروزم پيش يك كسي برم كه به مهربوني من احتياج داره!

Alii
راههای کنترل خشم با الهام از راه کارهای پیشنهادی از سوی متخصصان و افراد خبره در این زمینه می تواند نتیجه ای بهتر و موفقیت امیز تر داشته باشد. در این بخش با برخی از انها آشنا می شوید.

اینکه گاهی در زندگی عصبانی شویم، کاملا طبیعی و عادی است؛ چرا که در برخی مواقع حتی موارد کوچک هم می توانند ما را تحریک کنند. متاسفانه خشم و عصبانیت احساساتی هستند که به سختی می توان آنها را کنترل کرد اما با به کارگیری چند روش کارآمد می توان تلاشی سودمند در جهت کنترل این احساسات کرد.
امافراموش نکنید سلامتی مهمترین بخش زندگی هر فرداست و فردی که مدام عصبانی می شود، باید در انتظار بیماری هایی نظیر افزایش فشار و قند خون باشد.

در این مطلب قصد داریم با ارائه چند راهکار مفید به شما کمک کنیم تا به آسانی بتوانید خونسردی تان را حفظ کنید. این مطلب را تا انتها بخوانید.

 

- نفس عمیق

بهترین حالت آن است که از روش های -- استفاده کنید؛ یعنی نفس عمیق بکشید و تا بشمارید و در نهایت نفس خود را بیرون بدهید و تا بشمارید. این تمرین را حداقل بار تکرار کنید. در کنار نفس عمیق، شمردن تا هم توصیه می شود. گرچه با انجام این کار خشم کاملا از بین نمی رود و مسئله برطرف نمی شود اما این روش می تواند شما را از هرگونه واکنش سریع و تصمیمات غیرمنطقی بازدارد.

 

- اهمیت ندادن به خشم

مسلم است که خشم خود را به سادگی نمی توانید مهار کنید اما یاد بگیرید که با مهم جلوه دادن خشم، فریاد زدن و حتی کوبیدن در نمی توانید بر خشمتان غلبه کنید؛ پس به ای این کارها، بکوشید تا خشمتان را مانند یک ابر تصور کنید؛ یعنی احساس کنید که خشم الان اینجاست ولی همزمان و به سرعت در حال حرکت و گذر است.

راههای کنترل خشم و عصبانیت ، راههاي كنترل خشم و عصبانيت ، راههای کنترل بر خشم

- گفتگو با دوستان

وقتی به قدری عصبانی هستید که نمی دانید چگونه باید از این حالت بیرون بیایید، بهتر است با یکی از دوستان صمیمی تان تماس بگیرید و از ته دل درباره خشم خود صحبت کنید تا حالتان بهتر شود.

 

- فرونشاندن خشم

در مواقعی که بسیار عصبانی هستید، لازم است خشمتان را تخلیه کنید. در این مواقع حرکت، بهترین وسیله برای رهایی سریع از عصبانیت است؛ زیرا با حرکت، هورمون استرس کاهش می یابد و هورمون اندروفین یا همان هورمون شادی آزاد می شود. یکی دیگر از راهکارهای مفید برای زدودن خشم، پیاده روی یا دویدن در اطراف منزل است.


- مراقبه و تعمق

اگر دائما عصبانی می شوید، باید مراقبه کردن را تمرین کنید. روزانه دقیقه تمرین لازم است تا بتوانید ذهن تان را هنگام عصبانیت شدید در عرض چند ثانیه آرام کنید؛ برای این منظور جای راحتی را انتخاب کنید، چشم ها را ببندید و سپس آگاهانه بر روی تنفس خود متمرکز شوید و چگونگی ورود و خروج هوا را در بدنتان احساس کرده و بعد تمرکز کنید و حتی الامکان بکوشید تا از افکار خود خارج نشوید. این تمرین به شما کمک می کند تا در زمان عصبانیت به سرعت خود را آرام کنید!


- استفاده از وسیله ای برای تحریک

اجازه بدهید با مثالی موضوع را روشن کنیم؛ مثلا نیش پشه را می توان از طریق خارش در مدت کوتاهی دفع کرد؛ پس برای اینکه خشم تان را بپوشانید، لازم است از یک محرک شدیدتر استفاده کنید؛ برای نمونه می توانید آب نبات زنجبیلی بمکید یا یک فلفل قرمز را چندین بار گاز بزنید؛ پس، از این به بعد برای کنترل خشم در کیف دستی یا در کشوی میزتان چندین آب نبات زنجبیلی یا خوراکی هایی از این قبیل قرار دهید.

- لبخند زدن

در مواقعی که بسیار عصبانی هستید، سعی کنید یک بار لبخند بزنید؛ زیرا تنها وقتی که حال خوبی داریم، لبخند نمی زنیم؛ بلکه در زمانی که می خواهیم حال بهتری داشته باشیم نیز لبخند به لبانمان می نشیند؛ علاوه بر آن خنده استرس را کم می کند، فشار خون را کاهش می دهد و نیروهای دفاعی بدن را قوی تر می کند. فراموش نکنیددر هر صورت، لبخند ارزشمند است.
راههای کنترل خشم و عصبانیت ، راههای کنترل بر خشم ، راههای کنترل خشم عصبانیت

- مقایسه ممنوع

گاهی اوقات علت عصبانیت افراد مقایسه خودشان با دیگران است؛ مثلا شخص می گوید که درآمد همکارم بیشتر از من است یا اتومبیل همسایه ام بهتر از اتومبیل من است و یا مواردی از این دست. خود را با دیگران مقایسه نکنید و تنها موقعیت خاص خود را در نظر بگیرید. اگر از موقعیت فعلی تان ناراضی هستید یا فکر می کنید موقعیت دیگران بهتر از وضعیت فعلی شماست، آستین تان را بالا بزنید و کمی اوضاع را تغییر دهید. در هر حال در هنگام مقایسه کردن خود با دیگران هرگز عصبانی نشوید و بیشتر به فکر خود باشید.


- اندیشیدن به مانتر
«مان» به معنی فکر و «ترا» به معنی آزاد شدن است؛ در حقیقت مانترا مجموعه ای از کلمات و آواهایی است که با لحن خاص و به دفعات تکرار می شوند و به آن دلیل که مانترا تاثیر مثبتی بر جسم و روح م
ی گذارد، در مراقبه کاربرددارد. مانترا به تعادل ذهنی کمک می کند و از این طریق باعث می شود عصبانیت ما سریع تر فروکش کند یا دیرتر ظاهر شود.

به یک جمله یا یک شعار فکر کنید که بتواند شما را در چنین موقعیتی آرام کند. در مواقع خشم با جملاتی نظیر «آن ارزش ندارد»، «من کاملا آرام هستم»، مانترا را در خود ایجاد کنید و خود را از خشم برهانید.
, ,

"قانون جذب و انرژی مثبت"
(جلسه ) ماند

درس دوم

این درس واقعا کاربرد زیادی داره...


سلام به همه ي جادوگر هاي ريز و درشت!

امروز ميخوام درباره ي امواج بگم!دو نوع موج روحي و رواني ،وجود داره. موج مثبت و موج منفي.

توي زبان هندي به موج منفي ميگن ماند (شيطان)

 

ما از صبح تا شب ، مدام تحت تاثير اين دو موج قرار داريم.ديدين مثلا" يه روز خيلي خوش و خرم از خواب بيدار مي شيم ، سوار تاكسي مي شيم بريم سر كار. بعدش به محل كارمون كه مي رسيم ديگه روحيه ي شاد قبلي رو نداريم، يا سرمون درد مي گيره، يا بي حوصله مي شيم...اين ها همه اش براي اينه كه از ديگران ماند دريافت كرديم. بنابر اين امواج نقش مهمي در حالات روحي ما دارن .

امواج منفي يا ماند دو جور توليد مي شن

- خودمون ماند ميسازيم.

- از ديگران و محيط دريافت مي كنيم.

 

***چه طوري ما توليد ماند ميكنيم؟

با دروغ ،غيبت ،تهمت، حسادت، نفرت، دزدي، و به طور كلي بافكر منفي و كلام منفي و رفتار منفي و بد .همه ي اين كارها توليد موج منفي يا ماند ميكنه.كه هم به خودمون آسيب مي رسونه و هم به ديگران منتقلش ميكنيم.(اينجا آدم متوجه ميشه چرا در اديان اين كارها به نام گناه خونده شدن مثلا" اون هايي كه دختر هاشون رو چال مي كردن رو مجسم كن!آخه اگه تو اون سالها به مردم مي گفتن ماند توليد نكن، كه نمي فهميدن! )

 

***چه طوري ما از ديگران و محيط ماند دريافت مي كنيم؟

مثلا"با كسي زندگي ميكنيم كه مدام كلمات منفي و مايوس كننده ميگه يا از كنار آدمي كه داره فحش ميده رد ميشيم و حرفهاش رو ميشنويم و فيلم خشن مي بينيم ياتو روزنامه همه اش دنبال صفحه ي حوادث مي گرديم يا حتي رفتن به قبرستون در شب باعث دريافت ماند ميشه.(مي بيني اين هم توي دين ، ازش نهي شده، جالبه، نه؟) حتي محيط بيمارستان(بجز بخش تولد نوزاد ها) به آدم ماند سرايت مي ده . يادت باشه ما بعدا، با تقويت هاله ي بدنمون همه ي اين ها رو درست مي كنيم!پس، به طور كلي با شنيدن كلام منفي و ديدن و قرار گرفتن در محيط هايي كه توشون ماند توليد شده، ما ماند دريافت مي كنيم، حتي فكر منفي ديگران ، مي تونه به ما ماند بده خصوصا" اگه باهاشون دست بدي يا اينقدر نزديكشون باشي كه هاله هاي بدن نزديك هم قرار بگيره و ...(يادت باشه اين ها از نظر علمي هم ثابت شده چون دستگاه هايي وجود داره كه مي شه باهاش هاله رو ديد)

 


حالا يه موضوع مهم چي كار كنيم، كه از ديگران ماند دريافت نكنيم؟

 

- فرار!

يعني تا جايي كه امكانش هست، از اجتماعات و كساني كه ماند توليد مي كنن، دوري كنيم.بين آدم هايي كه همه اش درباره ي كشتار، مريضي و فقر و...حرف مي زنن، ننشينيم.

- حرف تو حرف آوردن!

يعني اگه مجبوريد پيش آدمي باشين كه ماند توليد ميكنه،يا مثلا" كسيه كه مثل مادر و پدر و ... نميشه تركش كنين، و عوض شدني هم نيستن، وقتي شروع مي كنن از چيزهاي منفي حرف بزنن، شما مدام سعي كنين حرف رو عوض كنين.از نقاط مثبت اون ها حرف بزنين، يا...)

-از در عشق وارد شدن!

فرض كنيم يه نفر شروع كنه به فحش دادن به شما! مي دونم خيلي سخته! اما جادوگري همينه ديگه! اگه مي خواي ازش ماند نگيري، بايد باهاش خوب حرف بزني!اين جوري امواج مثبت تو ، اثر ماند اون رو كم ميكنه!لااقل، فكر كن اين كار رو واسه ي خودت داري مي كني! نه اون! اين جوري انجامش راحت تر ميشه!

-سكوت!

اگه ديگه هيچ راهي نداشتي و امكان انجام هيچ كدوم از راه هاي بالا هم نبود،سكوت كن!به قول استاد خوبم، خانم جهان، از در بسته كمتر صدا وارد ميشه تا در باز!


تمرين اين جلسه

اول توی دفتر مراقبه بنويس من،(اسمت رو هم بنويس)، مشارطه ميكنم، به مدت يك ساعت، ماند توليد نكنم. و تمام اين چهار تا روش رو هم انجام بدم تا ماند دريافت نكنم.بعدش بايد كاملا" حواست رو جمع كني تا ببيني داري به چي فكر مي كني و ديگران چه حرفهايي در حضورت مي زنن. يادت باشه بعد از اين مراقبه، مكاشفه رو انجام بده و توي دفترت بنويس چه كار كردي.لطفا"از خودت تشكر كن و اين رو هم بنويس كه تو آدم موفقي هستي چون به شرط هايي كه مي گذاري، عمل مي كني!

 

خدايا!كمكمون كن تا تا به فطرت اصيل و پاكمون برگرديم و جادوي عشق رو در درونمون زنده كنيم.

"قانون جذب و انرژی مثبت"

 

کاسه ی چووبین

پیر مردی تصمیم گرفت تا با دختر ودامادش ونوه چهارساله خود زندگی کند.دستان پیر مرد می لرزیدوچشمانش خوب نمیدید و به سختی می توانست راه برود. هنگام خوردن شام غذایش را روی میز ریخت و لیوانی رابرزمین انداخت وشکست.

دختر ودامادش از این کثیف کاری پیرمرد ناراحت شدندباید درباره پدربزرگ کاری بکنیم وگرنه تمام خانه را به هم می ریزد. آنها یک میز کوچک در گوشه اطاق قراردادند وپدربزرگ مجبور شد به تنهایی آنجا غذا بخورد . بعد از این که یک بشقاب از دست پدر بزرگ افتاد و شکست دیگر مجبور بود غذایش را درکاسه چوبی بخورد هروقت هم خانواده او را سرزنش می کردند پدر بزرگ فقط اشک می ریخت وهیچ نمی گفت.
یک روز عصر قبل از شام پدر متوجه پسر چهار ساله خود شد که داشت با چند تکه چوب بازی می کرد. پدر روبه او کرد وگفتپسرم داری چی درست می کنی؟ پسر با شیرین زبانی گفتدارم برای تو و مامان کاسه های چوبی درست می کنم که وقتی پیر شدید در آنها غذا بخورید!

یادمان بماند که "زمین گرد است..."

نکات و نوشته های ناب روانشناسی


womanمن ی مامان مثبت وشاد هستم

-مامان مثبت صبحها خوش اخلاقه

-مامان مثبت همیشه میخنده

-مامان مثبت فرزندشو زیااااد تشویق میکنه

-مامان مثبت از کشف تجربه های جدید استقبال میکنه

-مامان مثبت فرزندشو زیاااد بغل میگیره

-مامان مثبت فرزندشو زیاااد میبوسه

-مامان مثبت به حرف های فرزندش بادقت گوش میده

-مامان مثبت صبوره

۹- مامان مثبت با فرزندش بازی خوب انجام میده

-مامان مثبت شده گاهی کودک میشه

و به کودک درونش اجازه فعالیت میده

-مامان مثبت نوازشگر ومهربانه

۱۲-مامان مثبت به فرزندش زياد ميگه دوستش داره

۱۳- بافرزندش به ارامی حرف میزنه و صدای بلند و فریاد زدن رو کلا حذف میکنه . وکودکش رو به ارامش دعوت میکنه.

۱۴- مامان مثبت فکر های بد در مورد فرزندش نمی کنه.

-مامان مثبت کودکش که از مهد یا مدرسه اومد مثل یه مامور کیفش رو تفتیش نمیکنه

-مامان مثبت امروز به غذای خوشمزه درست میکنه و اجازه میده هرجور کودکش دوست داره اونو بخوره...

۱۷-مامان مثبت خشمگین وعصبانی نمیشه در هیچ شرایطی

۱۸- مامان مثبت به بچه اش دروغ نمی گه .کلا دروغ و دروغگویی ممنوع
۱۹- مامان مثبت حمایت بیش از حد از فرزندش نمی کنه
koodakvazi
٢٠- مامان مثبت به فرزندش احترام مى گذارد.

۲۱- مامان مثبت همیشه احساسات خوب،خودرادرمورد کارهای خوب،کودک,به زبان می اورد
.
۲۲- مامان مثبت پشت سر فرزندش حرف نمی زنه

۲۳- مامان مثبت مسولیت میده و کار های کوچک به فرزندش واگذار می کنه
۲۴- مامان مثبت نام نیکو برای فرزندش انتخاب می کنه.

_مامان مثبت کمتر نه میگه

-مامان مثبت قول دروغ به فرزندش نمیده

- مامان مثبت واسه شاد کردن فرزندش کلی انرژی میذاره

-مامان مثبت وقتي فرزندش ناراحت يا عصبانيه دركش مي كنه و باهاش همدردي مي كنه

._مامان مثبت مواظب خواب و استراحت فرزندش هست

٣٠-مامان مثبت با همسرش يه متد تربيتي مشترك دارن كه فرزند گيج نشهه
-مامان مثبت به فکر سلامتی و زیبایی خودش هم هست چون میدونه نبض تپنده خونست

٣٢-مامان مثبت حق انتخاب در بعضي موارد رو به فرزند مي ده

-مامان مثبت بافرزندش مشورت میکنه

۳۵. مامان مثبت همیشه سعی میکنه از نگاه فرزندش به دنیا نگاه کنه تا بتونه احساساتشو درک و تایید کنه

۳۶- مامان مثبت به فکر یه دوست و همبازی واسه بچشه

مامان مثبت فرزندش رو همون طور که هست قبول میکنه و همیشه حواسش هست کلید مقایسه تو ذهنش خاموش باشه تا ناخواسته به تصورو تصویر مثبت از فرزندش تو ذهن خودش و بچه اش لطمه نزنه.
-یک مامان مثبت مامانی که حتی اگه خسته یا عصبانی شد چند تا نفس عمیق می کشه یا یک لیوان چایی می خوره و توی ذهنش به خودش گوشزد می کنه که "" بچه ها واسه دوران کوتاهی کودک هستند"" پس به مثبت بودنش ادامه میده.
koodakvazi
۳۹_مامان مثبت هیچوقت ازمشکلات روزمره درحضورفرزندش شکایت نمیکنه.
MR

M. Rezaei
DELETED
beginner روش هایی برای تربیت پسربچه ها beginner


person_with_blond_hairاز آنجا که پسرها شیطنت بیشتری دارند و کارهای خطرناک بیشتری هم نسبت به دخترها انجام می دهند، باید برخی موارد را در روند تربیت آنها بدانید تا در آینده، پسری موفق و با اعتمادبه‌نفس تحویل جامعه بدهید.person_with_blond_hair


بگذارید پسر باشد
پسرها شیطنت بسیاری دارند. آنها وسایل خانه را خراب می کنند، کارهای خطرناک می کنند، جوک های بی مزه می گویند و … این فرصت ها را از آنها نگیرید. اجازه دهید بچگی کند. بگذارید دنیای اطراف خود را کشف کند و از آن لذت ببرد
.

تواضع و فروتنی را به او بیاموزید
هرگز پسر خود را خیلی مغرور و از خودراضی بار نیاورید. خیلی هم اعتمادبه‌نفس را از او نگیرید. سعی کنید با مطالعه و کمک گرفتن از مشاوران پسری تربیت کنید که در عین ادب و تواضع، شخصیت و غرور خود را نیز حفظ می کند.


هدایای او را دوست داشته باشید
هر هدیه ای که پسرتان به شما می دهد را با همه وجود قبول کنید و عشق و خوشحالی خود را به او نشان دهید. این هدیه می تواند یک بیسکوئیت ساده یا کاردستی زیبایی باشد که خودش برای شما ساخته است. با این کار، خود را در دل او جا می کنید و همیشه دوستتان خواهد داشت.


به پدر او احترام بگذارید
اگر با پدر پسرتان در یک خانه زندگی می کنید، با عشق و احترام با او رفتار کنید. اگر به هر دلیلی از هم جدا شده اید، باز همچنان با احترام در مورد او صحبت کنید. وقتی پسرتان این محبت و احترام را از طرف شما می بینند، آن را می آموزند و در آینده روحیه و اخلاق بهتری خواهند داشت.


از همان سن پایین درست غذا خوردن را به او بیاموزید. باید آداب تشکر، شروع غذا بانام خدا, درخواست غذا و بلند شدن از سفره وشستن دستها قبل وبعد غذا را به او بیاموزید. این کار بسیار دشوار است زیرا پسرها سرسخت هستند، اما با تکرار و گذشت زمان می توانید از عهده این کار بر بیایید. این برای آینده فرزندتان بسیار مهم است.


او را با زنان قوی احاطه کنید
پسر خود را با حضور زنان قوی و باهوش همچون مادربزرگ، عمه، خاله، و حتی معلم ها احاطه کنید. وقتی پسرتان در طول رشد خود شاهد این باشد که زنان می توانند کارها بزرگی در زندگی انجام دهند و مهارت ها و استعدادهای بیشماری دارند، به تدریج در ناخودآگاه خود برای زنان ارزش و احترام بسیاری قایل خواهد شد و زن را موجودی ضعیف نخواهد دانست.


رفتار با زنان را به او بیاموزید
احترام به زنان و نحوه برخورد صحیح و درک درست از نیازهای زن داشتن را از سن پایین و به طور مرتب و پیگیر به پسر خود بیاموزید تا هنگام بزرگسالی بهترین رفتار را با همسر یا نامزد خود داشته باشد.

 

اجازه دهید گریه کند
چه کسی گفته است، مرد گریه نمی کند؟ به پسر خود اجازه دهید هر زمان احساس ناراحتی یا غمگینی داشت به راحتی گریه کند و از این کار خجالت نکشد. پسرها هم انسان هستند و باید بغض خود را اشک کنند.


کارهای خانه را به او بیاموزید
پسرها هم باید مراقبت از خود را بیاموزند. باید بدانند وقتی در خانه تنها هستند، چطور از عهده کارهایشان بر بیایند. باید به او تمیز کردن خانه، پختن غذا و انجام کارهای شخصی و بهداشتی را بیاموزید.


به او اجازه دهید شما را شیفته خود کند
پسرها برخی از کارها همچون شانه کردن موهای مادر خود را دوست دارند. شاید پسر کوچک شما خیلی سفت موهایتان را شانه کند و سرتان درد بگیرد یا موهای زیادی لای شانه باقی بماند اما به او اجازه دهید به این ترتیب عشق زیاد خود را به شما نشان دهد و ما را شیفته خود کند.


غذای خوب به او بدهید
پسرها رشد سریعی دارند و باید تغذیه درستی داشته باشند تا بدن سالم و قوی پیدا کنند. تا حد امکان برای پسر خود غذاها مقوی و سرشار از ویتامین و پروتئین تهیه کنید.(البته این برای فرزندان دختر هم صدق میکند)


از او تعریف کنید
با تعریف کردن از شخصیت پسرتان به او اعتمادبه‌نفس بدهید. البته این تعریف ها نباید بیهوده باشند. هر زمان شجاعت، از خود گذشتگی، مهربانی، ادب، صداقت یا سخت‌کوشی از او می بینید، حتما از او تعریف کنید تا این صفات را بیش از پیش در خود تقویت و تکرار کند.


نقش پدر را در تربیت او پررنگ کنید
برای اینکه پسرتان با همه موقعیت ها و مسایل مردانه آشنا بشود، بخشی از بار تربیت او را به پدرش بسپارید. پدرها درس های مهمی می توانند به پسران خود بیاموزند.


با او صادق باشید
گاهی در زندگی مشکلاتی وجود دارد که نمی توان از دیگران مخفی کرد. پسر شما نیز از این قاعده مستثنی نیست. با فرزند خود صادق باشید و اگر مشکلی هست او را نیز در اندازه درکش در جریان بگذارید


از همه مهمتر از همان دوران طفولیت ,نقش خدارا به عنوان خالق,بهترین تکیه گاه,معبود,معشوق......برای پدران اینده ی این مرزبوم روشن نمایید
, ,

"قانون جذب و انرژی مثبت"
(جلسه ) دفتر مراقبه

سلام خدمت همه ی دوستان.

اینم درس اول

اولين درس جادوگري...

هر كسي يه دفترچه ي كوچيك داشته باشه اسم اين دفتر رو مي گذاريم

دفتر مراقبه

ما همه ي تمرينهايي رو كه بايد انجام بديم و اون هايي رو كه انجام داديم و حتي اون هايي رو كه تنبلي كرديم و انجام نداديم ، اين تو مي نويسيم. باشه؟

ما،بارها و بارها ، مثلا" تصميم گرفتيم، فكر بد نكنيم ، اما يكهو به خودمون ميايم و مي بينيم يه عالم فكر بد و منفي كرديم.در حالي كه مي دونيم كارمون درست نيست اما در طي سالها اينجوري خودمون رو شرطي كرديم كه اختيار افكار و كارهامون كاملا" دستمون نيست! ببين... اين فكر بد واسه ي هر كسي يه شكلي داره! واسه يكي فكر و رفتار گناه آلوده كه مي تونه هر چيزي باشه! واسه يكي مثلا اين كه از عشقش جدا شده، حالا بايد فراموشش كنه اما نمي تونه! واسه ي يكي همه ي استرس هاو اضطراب هايي كه داره و... و... و... و... همه ي ما، يه چيزهايي داريم كه مي دونيم نبايد داشته باشيم اما به داشتن اون ها شرطي شديم! نا آگاهانه هم شرطي شديم! اولين كار تو كلاس جادوگري، اينه كه ياد بگيريم دوباره خودمون رو شرطي كنيم! اما اين دفعه آگاهانه!

 

براي شرطي شدن آگاهانه ، يه روش سه قسمتي وجود داره، به نام

مشارطه.مراقبه.مكاشفه.

مشارطهيعني ما ،يه شرطي واسه ي خودمون مي گذاريم! حالا هر شرطي!مثلا" شرط مي گذاريم به هيچ چيز ناراحت كننده اي فكر نكنيم يايه روز شكلات نخوريم يا...

مراقبهيعني ما،مراقبت مي كنيم كه به شرطي كه گذاشتيم، عمل كنيم!

مكاشفهيعني ما،كشف مي كنيم! يعني ما خودمون رو بررسي مي كنيم، ببينيم، به شرطي كه واسه خودمون گذاشتيم، چقدر عمل كرديم!

 

نكته ي اول سنگ بزرگ، علامت نزدنه! هيچ وقت در شروع يه مشارطه، نمي گيم تا ابد! تا آخر عمر!

مثلا" صد بار هم بگيم تا ابد هميشه خوشحال مي مونم،فايده اي نداره!چون، بعد مي بينيم در واقعيت اينجوري اتفاق نمي افته! اون وقت ، فقط دوباره نااميد مي شيم ، تازه به خودمون هم بي اعتماد مي شيم و اين باعث مي شه اين پيام بد رو به خودمون القا كنيم كه من هيچ وقت نمي تونم!

پس در ابتدا براي هر مشارطه يه زمان كوچولوي قابل تحمل مي گذاريم! مثلا" يك ساعت! بعد كم كم مي كنيمش ساعت، بعد يه روز در هفته، بعد ... تا برسيم به هميشه!

نكته ي دومبعد از اينكه يه شرط واسه خودمون گذاشتيم، همه ي سعيمون رو مي كنيم تا بهش عمل كنيم . بعدش دفتر مراقبه رو بر ميداريم و واسه ي خودمون مي نويسيم كه

من ، (اسمتم بنويس)،موفق شدم به شرطي كه براي خودم گذاشتم ،عمل كنم! آفرين به من!

تازه مي توني يك عالم هم خودت رو تحويل بگيري و از خودت تشكر كني! حتما" اين كار رو بكن! تو خيلي قوي هستي كه تونستي به شرطت عمل كني! اصلا" مهم نيست شرط چي بوده يا اينكه زمانش خيلي كوتاه بوده! مهم اينه كه تونستي! وقتي زمان عمل كردن به شرطت طولاني تر شد ، حتي براي خودت هديه بخر! كادوش كن ! روش بنويس تقديم به خودم كه به قولي كه به خودم دادم، عمل كردم! يا به خودت جايزه بده! هر چي! مثلا" يه چايي داغ! يه كش سر! يه استراحت دلچسب! هر چي كه دوست داري! اما يادت باشه ،، حتما" ، هم شرطت رو و هم زمان مراقبه و هم مكاشفه ي تهش رو توي دفتر مراقبه بنويس!

نكته ي سومما از حالا زياد با اين مشارطه، مراقبه، مكاشفه سر و كار داريم! پس جدي بگيرش!

 

تمرين اين جلسه

مي خوام يه چيزي رو واسه خودت مشارطه كني و بعد مراقبه و بعد مكاشفه.و همين الان توي دفتر مراقبه بنويسيش. مثلامن الان واسه ي خودم مشارطه كردم به مدت ساعت،خيلي خوش اخلاق باشم، به همه لبخند بزنم، و هر كسي رو كه ديدم توي دلم براش آرزو كنم همه ي آرزوهاش تو اين روز عيد بر آورده بشه!

 

 

مثلا" من تصميم گرفتم براي عمل كردن به مشارطه ي امروزم پيش يك كسي برم كه به مهربوني من احتياج داره!

ﮐﻮﺩﮐﺖ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯿﮕﻪ ! ﺯﯾﺮﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻬﺶ ﮔﯿﺮ ﻣﯿﺪﯼ .
ﮐﻮﺩﮐﺖ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻨﻔﺲ ﻧﺪﺍﺭﻩ! ﺯﯾﺮﺍ ﺗﺸﻮﯾﻘﺶ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯽ .
ﮐﻮﺩﮐﺖ ﮐﻢ ﺣﺮﻓﻪ! ﺯﯾﺮﺍ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺣﺮﻑ ﻧﻤﯿﺰﻧﯽ .
ﮐﻮﺩﮐﺖ ﺩﺯﺩﯼ ﻣﯿﮑﻨﻪ! ﺯﯾﺮﺍ ﺑﺬﻝ ﻭ ﺑﺨﺸﺶ ﺭﻭ ﺑﻬﺶ ﻧﻤﯽ ﺁﻣﻮﺯﯼ .
ﮐﻮﺩﮐﺖ ﺗﺮﺳﻮﺳﺖ ! ﺯﯾﺮﺍ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻃﺮﻓﺪﺍﺭﯾﺸﻮ ﻣﯿﮑﻨﯽ .
ﮐﻮﺩﮐﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻧﻤﯿﺰﺍﺭﻩ !ﺯﯾﺮﺍ ﺻﺪﺍﺕ ﺭﻭ ﻭﺍﺳﺶ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﻤﯽ ﺁﺭﯼ.
ﮐﻮﺩﮐﺖ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻋﺼﺒﯿﻪ !ﺯﯾﺮﺍ ﺍﺯﺵ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ .
ﮐﻮﺩﮐﺖ ﺑﺨﯿﻠﻪ !ﺯﯾﺮﺍ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻫﻤﮑﺎﺭﯼ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ .
ﮐﻮﺩﮐﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﭘﺮﺧﺎﺵ ﻣﯿﮑﻨﻪ !ﺯﯾﺮﺍ ﺗﻮ ﺧﺸﻦ ﻭ ﺳﺨﺘﮕﯿﺮﯼ .
ﮐﻮﺩﮐﺖ ﺿﻌﯿﻔﻪ !ﺯﯾﺮﺍ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﻬﺪﯾﺪﺵ ﻣﯿﮑﻨﯽ .
ﮐﻮﺩﮐﺖ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﮑﻨﻪ ! ﺯﯾﺮﺍ ﺑﻬﺶ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻧﻤﯿﺪﯼ .
ﮐﻮﺩﮐﺖ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ !ﺯﯾﺮﺍ ﺑﻐﻠﺶ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯽ ﻭ ﻧﻤﯽ ﺑﻮﺳﯿﺶ .
ﮐﻮﺩﮐﺖ ﺍﺯﺕ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﺑﺮﻩ ! ﺯﯾﺮﺍ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺕ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﺪﻩ.
ﮐﻮﺩﮐﺖ ﮔﻮﺷﻪ ﮔﯿﺮﻩ !ﺯﯾﺮﺍ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﺸﻐﻮﻟﯽ. ‏( ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ ‏)
ﻧﻤﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﺴﺎﻟﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﻄﺮﻧﺎﮎ ﻭ ﻏﯿﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺩﺭﻣﺎﻧﻨﺪ
رضا.. ارامش
موج وینیک